گر بگویم با خیالت تا کجاها رفته ام

گر بگویم با خیالت تا کجاها رفته ام
مردمان این زمانه سنگسارم می کنند...

رج به رج هر بیت را از روی چشمت ساختم
شعرهایم دستباف مهربانی های توست...

عطسه هایم عرصۀ پاییز را پر کرده است
حرف رفتن می زنی هی صبر می آید فقط

روی نبودت هم حسابی تازه وا کردم
یاد تو می ارزد به بودنهای خیلیها

تو در کنار خودت نیستی نمی دانی
که در کنار تو بودن چه عالمی دارد

یک امشبی که آمده بودی به خواب من
من از غم فراق تو خوابم نبرده بود...


یاکاموز
دیدگاه ها (۱۳)

می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه ی خویش به خدا م...

🍃 از آرزویِ توتا یاریِ خداوندیک دعا ، راه است.من آمینش را بل...

ای عشق!بی آنکه ببینمتبی آنکه نگاهت را بشناسمبی آنکه درکت کنم...

هرچه می خواهی بگو دنیاپراز زیبایی است...غصه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط