بار خود را بستم

بار خود را بستم!
رفتم از شهرِ
خیالاتِ سبک بیرون .
دلم از غربتِ سنجاقک پُر.
من به مهمانیِ دنیا رفتم
من به دیدارِ کسی رفتم
در آن سر عشق...

#سهراب_سپهری
دیدگاه ها (۳)

‌وقتی تو نیستی ،شادی کلامِ نامفهومی ‌ست !و #دوستت_میدارم راز...

#کلام_جانآدمی همیشه عاشق آن چیزیست که ندیده است، نشنیده است ...

‌تا دیدهٔ ما جز به تو آرام نگیرداز بوسه‌ش مهری کن و ز غمزه‌ش...

جان و دل را بوی وصل آن دل و جان کی رسد؟وین شب تنهای تاریکی ب...

پر کن گوش تمامپروانه های شهر را از عطرت،دلم می خواهدبوی #تو ...

منم و دفتر شعری که پر از اسرار استشرح دلتنگی و دیوانگی ام بس...

{شهیدانه..}

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط