به تو دست می سایم و جهان را در می یابم

به تو دست می سایم و جهان را در می یابم
به تو می اندیشم
و زمان را لمس می کنم
معلق و بی انتها
عریان
می وزم، می بارم، می تابم
آسمان ام
ستارگان و زمین
و گندم عطر آگینی که دانه می بندد
رقصان
در جان سبز خویش
از تو عبور می کنم
چنان که تندری از شب
می درخشم
و فرو می ریزم.


#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۳۳)

مُرده ها را می دانیم کجا می روند.اما زنده ها..!؟دوری آنها از...

ای که گاهت سر ناز استو گهی روی نیازمن همان روی نیازم که سر ن...

مـــــوهاے بافتـــــه ات دل من از مـی بَـــــرد ای ماه رویـ...

ما را چه عـــــدم، چه هست، چـــــون تو ..در نیســـــت وجود م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط