ساده میگویم عزیزم...
ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
نام کوچ هم بغض دارد،این پریدن ساده نیست
یاد جان ،جان گفتنش، آتش به جانم می زند
من عزیزی دیده ام ، حالا ندیدن ساده نیست
بارها لرزیده ام، از سوز سرد بی کسی
زیر آوار نگاهش، قدخمیدن ساده نیست
حرف دل تنگی خود را شعر، نامیدم ولی !
غم سرودن ساده ست ازغم شنیدن ساده نیست
رنجِ بی پایانِ من، پروانه ای حاصل نشد
پیله ی تو خالیم ،درخود تنیدن ساده نیست
عمرِ کوتاهِ شقایق ، تا شود مضمونِ عشق
دست درازی کردن و آن را نچیدن ساده نیست
در خزان ساکن شدم، بر من هزاران جلوه شد
سهم دل باد خزان ،دل را رهیدن ساده نیست
آزمودم راه ها،شاید که در بندت کنم
گر زلیخا هم شوم ،عفت دریدن ساده نیست
نام کوچ هم بغض دارد،این پریدن ساده نیست
یاد جان ،جان گفتنش، آتش به جانم می زند
من عزیزی دیده ام ، حالا ندیدن ساده نیست
بارها لرزیده ام، از سوز سرد بی کسی
زیر آوار نگاهش، قدخمیدن ساده نیست
حرف دل تنگی خود را شعر، نامیدم ولی !
غم سرودن ساده ست ازغم شنیدن ساده نیست
رنجِ بی پایانِ من، پروانه ای حاصل نشد
پیله ی تو خالیم ،درخود تنیدن ساده نیست
عمرِ کوتاهِ شقایق ، تا شود مضمونِ عشق
دست درازی کردن و آن را نچیدن ساده نیست
در خزان ساکن شدم، بر من هزاران جلوه شد
سهم دل باد خزان ،دل را رهیدن ساده نیست
آزمودم راه ها،شاید که در بندت کنم
گر زلیخا هم شوم ،عفت دریدن ساده نیست
- ۱۱.۹k
- ۳۰ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط