الا یا ایها المعشوق بگو از من چه میخواهی

.

الا یا ایها المعشوق بگو از من چه می‌خواهی؟
که دردم را نمی‌بینی و نامم را نمی‌خوانی

تمام نیمه‌شب‌ها را به یادت صبح می‌کردم
تو از احوال یک رنجور دل خسته چه می‌دانی؟

به جان آمد دلم از غم، نمی‌خندم دگر اما
تحمل می‌کنم غم را شبیه پیر کنعانی

"مرا عهدی‌ست با جانان که تا جان در بدن دارم..."
بگو با من مگر دیوان حافظ را نمی‌خوانی؟

امید وصل بود در من "ولی افتاد مشکل ها"
دلم خون شد از این ایام رنج و نابه‌سامانی

من از این بیشتر با تو نمی‌گویم سخن از عشق
"هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی"

#آنا_جمشیدی


💫🎋
دیدگاه ها (۱)

چشم هایت همه جا راز تو را جار زدندخبر از عشق نوشتند و به دیو...

گِردِ خود سردار، یا بر دار میخواهی چه کار؟این همه عاشق کُشِ ...

کجاها را به دنبالت بگردم شهر خالی را ... ؟!دلم انگار باور کر...

کنار من که قدم می‌زنی هوا خوب استپر از پریدنم و جای زخم‌ها خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط