آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت

دل تنگش سر گل چیدن از این باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت

مرغ دریا خبر از یک شب طوفانی داشت
گشت فریاد کشان بال به دریا زد و رفت

چه هوایی به سرش بود که با دست تهی
پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت

بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید
قلم نسخ بر این خط چلیپا زد و رفت

دل خورشیدیش از ظلمت ما گشت ملول
چون شفق بال به بال شب یلدا زد و رفت

همنوای دل من بود به تنگام قفس
ناله ای درغم مرغان هم آوا زد و رفت
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
@fuoad" target="_blank">https://telegram.me/monlightyy/@fuoad
دیدگاه ها (۴)

شبی که بدنیا آمدم                         ربابه قابله گفت:ای...

همیشه یه نفر هست که شنیدن صداش، مثل گوش دادن به یه آهنگ، می‌...

ژرف تر از ابی دریازیبا تر از پرنده های مهاجررنگی تر از پاییز...

شوق من چندین برابر میشود با دیدنت❤ وای من دیوانه ام دیوانه ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط