دوباره دی شده بود ، ماهی که اگر برای همه شیرینی زمستون رو
دوباره دی شده بود ، ماهی که اگر برای همه شیرینی زمستون رو یادآور میشد برای من تلخی امتحانات رو تداعی میکرد !
آدمی هم که مثلِ من تا الآن هیچی نخونده بود باید شب امتحان به زور قهوه هم شده تا صبح بیدار میموند درس میخوند .
امتحان اولم ادبیات بود
همه چیو آماده کردم رفتم تو اتاق گفتم بکوب تا خودِ صبح میخونم میرم به امیدِ ۱۷ ، ۱۸
شروع کردم ...
یه درس ، دو درس ، سومین درس شعر بود اونم از اُستاد سعدی .
داشتم همینجوری بیت بیت میخوندم تا رسیدم به این بیت :
آن که برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خرید
خیره شدم به صفحه ...
نفهمیدم چقدر گذشت که یهو مادرم درو باز کرد اومد تو گفت :
الهی بگردم مادر درست هنوز تموم نشده ؟
ساعت یک شبه ها
پاشو مادر جون پاشو بخواب من صبح سرِ نمازت دعا میکنم خوب بدی امتحانتو ...
بدونِ هیچ حرفی کتاب رو بستم
اولیش که اینجوی شد ...
خدا بخیر کنه معلوم نیست تا آخرین امتحان قراره چقد چیزای خیره کننده گوشه ی جزوه هام ببینم ...
#شین_مست
آدمی هم که مثلِ من تا الآن هیچی نخونده بود باید شب امتحان به زور قهوه هم شده تا صبح بیدار میموند درس میخوند .
امتحان اولم ادبیات بود
همه چیو آماده کردم رفتم تو اتاق گفتم بکوب تا خودِ صبح میخونم میرم به امیدِ ۱۷ ، ۱۸
شروع کردم ...
یه درس ، دو درس ، سومین درس شعر بود اونم از اُستاد سعدی .
داشتم همینجوری بیت بیت میخوندم تا رسیدم به این بیت :
آن که برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خرید
خیره شدم به صفحه ...
نفهمیدم چقدر گذشت که یهو مادرم درو باز کرد اومد تو گفت :
الهی بگردم مادر درست هنوز تموم نشده ؟
ساعت یک شبه ها
پاشو مادر جون پاشو بخواب من صبح سرِ نمازت دعا میکنم خوب بدی امتحانتو ...
بدونِ هیچ حرفی کتاب رو بستم
اولیش که اینجوی شد ...
خدا بخیر کنه معلوم نیست تا آخرین امتحان قراره چقد چیزای خیره کننده گوشه ی جزوه هام ببینم ...
#شین_مست
۴.۷k
۰۳ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.