ارباب جئون

+ات ویو
من ات هستم یه دختر 17ساله... پدرم بد جور از همه پول گرفته بود پس تصمیم گرفت دخترش رو بفروشه...
من قیمت گذاری شدم... همه مرد ها نگاهشون به من بود ترسیده بودم همه اون مرد ها پیر بودن و معلوم بود قراره چی بشه
جونگکوک: توی عمارت بودم که اون مرتیکه زنگ زد... و گفت برده های زیبایی داره برای فروش... عکش ها رو ارسال کرد همشون معلوم بود چه کاره هستن اما یکی از اون دختر ها معصوم(پاک بود) بود...
به اون عوضی زنگ زدم تا اون دختر رو نگهداره... به قیمت بالا خریدمش

ات ویو: همه قیمت هارو گفتن که یک دفعه مرد چینی گفت که این دختر(ات) برای ارباب جئون هست
همه ساکت شدن .. اون مرد کی بود که با امدن اسمش همه ساکت شدن؟
اون مرد باید چطوری باشه؟ یه پیر مرد زشت؟ یک مرد جوان؟
یک مرد قد کوتاه و اندامی دنبال من امد
✓شما ات هستید؟
+بله ـ.
✓با من بیا
+(یعنی این جئون هست؟ وای بد بخت شدی!)
_اوردیش؟
✓بله اقای جئون
+(یک دفعه جئون جونگکوک رو دید)
شما جئون هستید!
_بهتره بگی ارباب جئون اما اره من جئون هستم... چیه فکر کردی یه پیرمرد تو رو خریده؟
+نه وای وقتی تو سالن فروش اسم شما امد همه ساکت شدن...
_اهوم خوبه پس میدونی همه زیر دست های من هستن..کسی حق اعتراض به من رو نداره!
+فهمیدم اقا...
_بگو ارباب... ارباب جئون
+ارباب جئون
_اهوم خوبه
+(لبخند)
دیدگاه ها (۰)

ارباب جئون

ارباب جئون

پارت ۱

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط