چه راه هایی را٬
چه راه هایی را٬
باید نمی رفتیم؛
ولی دویدیم !
چه رفتن هایی را٬
باید می دویدیم؛
ولی ایستادیم!
عکس صدای ما٬
حجم حضور ما...
در انعکاس آیینه بود!
چشمان ما جای لب٬
سخن گفت از (...؟...)!
و کنار هم چید٬
حروف ممنوع را مغز و شد یک↓
اندیشه ی نابِ (...؟...)!
که نباید سخن گفت از آن؛
و بایستی...رهایش کرد
در جوی اب بی تفاوتی!!
تا مثل یک تکه کاغذ حل شود
در وجود زلالی آب که
بعد از آن زلال نخواهد بود!!
#دست.نوشته
#دل.نوشته
باید نمی رفتیم؛
ولی دویدیم !
چه رفتن هایی را٬
باید می دویدیم؛
ولی ایستادیم!
عکس صدای ما٬
حجم حضور ما...
در انعکاس آیینه بود!
چشمان ما جای لب٬
سخن گفت از (...؟...)!
و کنار هم چید٬
حروف ممنوع را مغز و شد یک↓
اندیشه ی نابِ (...؟...)!
که نباید سخن گفت از آن؛
و بایستی...رهایش کرد
در جوی اب بی تفاوتی!!
تا مثل یک تکه کاغذ حل شود
در وجود زلالی آب که
بعد از آن زلال نخواهد بود!!
#دست.نوشته
#دل.نوشته
۱۵۲
۲۰ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.