همین که نیزه جدا کرد تار و پود تنت را

همین که نیزه جدا کرد تار و پود تنت را
کبوتران همه خواندند شعر پر زدندنت را
کمند و نیزه و شمشیر تا دخیل ببندند
نشانه رفته ز هر چار سو ضریح تنت را
چنان به سینه‌ات از زخم‌ها شکوفه شکوفید
که دجله غرق تماشاست باغ پیرهنت را
دهان خشک تو جایی برای آب ندارد
زنام و یاد خدا پر نموده‌ای دهنت را
تو سیدالشهدایی، تویی که خون خدایی
خدا ز شاهرگ خویش دوخته کفنت را
دیدگاه ها (۱)

از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟ یک قیامت گریه در راه ا...

چه شنبه دلگیری « مهدی » نیامد و « حسین » هم رفت،،،،،.

انا لله و انا الیه راجعون و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی...

خالیست....؟؟؟؟ بین حرم خدایا..... گویی که خشکسالیست.... معجر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط