دلم گرفت وقتی خبر خرید
دلم گرفت وقتی خبر خرید
40000خشت طلا
واختصاص 2500میلیارد تومان
توسط دولت روحانی جهت عتبات عالیات از دلارهای آزاد شده بواسطه توافق اختصاص یافت ولی من دوسال نتوانستم دختر5ساله ام را با یک جفت گوشواره 1گرمی شادکنم.
افسوس که 20سال گفتیم انرژی هسته ای حق مسلم ماست وبه شکم هایمان سنگ بستیم اما یک ریال از این پول آزاد شده به من وتوی هموطن نخواهد رسید.
آنوقت موقع پرداخت45هزارتومن یارانه لعنتی گوشت تنمان را باید صدبار بریزن تا پرداختش کنن.
چه کسی اجازه به رییس دولت خودخوانده تدبیر روحانی داده میلیارد میلیارد دلار وخشت طلا راهی کشورهای دیگر کند، آنوقت درممالک فرنگ بی دین رییس دولت جرات نداره ی میلیون دلار بدون اجازه از ده نهاد به کشوری ببخشد.
فرستادن خشت طلا ودلار روا به خانه به مسجد وقبور وزیارتگاه ها ازنگاه انسانیت غیرقابل قبول است ومارا نه که بخدا نزدیک نمیکند که فرسنگها دورشدیم ودوباره هم دور!!
دیکته سال1394 .
سر سطر بنویس.......؟؟؟
جوانها در زندان ....!!
دختران حامله ،........!!
مادران دق مرگ ........!!
پدران سگ دو برای نان......!!
بنویس.........؟؟؟
بابا نای، نان دادن ندارد، بابا کار ندارد...! بابا سهمی برای استخدام ندارد...! بنویس .......؟؟؟
آن بچه سرطان دارد....! هزینه هر آمپولش بیشتر از 1 میلیون تومان است، خانه ی آنها پایین شهر است ، اشک چشمهای مادرش مروارید دارد ،
بنویس......؟؟
تلاش ما بی ثمر است ! صاحب خانه بابا را جواب کرد...! حاج رحیم برای چندمین بار به حج میرود ، اما...؟ بابای من پول قبض آب و برق را ندارد.! بنویس......؟؟؟
نماز قضا دارد....... اما سفره ما غذا ندارد...! بنویس......؟؟
اهل محل برای ساختن مسجد پول جمع میکنند اما ...، سقف خانه ما چکه میکند....!
بنویس.......؟؟؟
پسر همسایه ما از گرسنگی "مرد" ...! اما در مجلس ختمش گوسفند سر بریدند..!
بنویس......؟؟؟
در سرزمین من همه..؟؟ یا سنگ میفروشند ...! یا سنگ میزنند ....! یا سنگ می اندازند ...! یا سنگ دل اند ...! بنویس.......؟؟
مادران داغ دارن ! پدران بیمار !
بنویس ......!!
پدر "60"ساله ام نگهبان ویلای اقازاده "20" ساله شده است ، جوان هایمان از سر نیاز ادعای عاشقی می کنند ! ! بنویس در سرزمین من اگر از حق خود دفاع کنی اعدام میشوی ! بنویس.زندگیمان چه سخت چه آسان ولی به اجبار می گذرد ! برگه ها بالا............،
همین الان به عنوان یک ایرانی وصاحب حق اعلام می کنم که
به هیچ عنوان راضی نیستم حتی یک ریال از این پول آزاد شده خرج :
باز سازی امامزاده،
یا کشور همسایه،
یا فلسطین
یابرادران سوریه
یا کشور های قحطی زده همسایه شود،
برادران سرزمینم بی کار،
پدران سرزمینم بیمار،
زنان و دختران سرزمینم در بحران و خطر ،
فرزندان سرزمینم محتاجترند تا لباس فقر از تن بیرون کنند،وپشت میز همگام با تمام دانش آموزان دنیا درس انسانیت بیاموزند .
40000خشت طلا
واختصاص 2500میلیارد تومان
توسط دولت روحانی جهت عتبات عالیات از دلارهای آزاد شده بواسطه توافق اختصاص یافت ولی من دوسال نتوانستم دختر5ساله ام را با یک جفت گوشواره 1گرمی شادکنم.
افسوس که 20سال گفتیم انرژی هسته ای حق مسلم ماست وبه شکم هایمان سنگ بستیم اما یک ریال از این پول آزاد شده به من وتوی هموطن نخواهد رسید.
آنوقت موقع پرداخت45هزارتومن یارانه لعنتی گوشت تنمان را باید صدبار بریزن تا پرداختش کنن.
چه کسی اجازه به رییس دولت خودخوانده تدبیر روحانی داده میلیارد میلیارد دلار وخشت طلا راهی کشورهای دیگر کند، آنوقت درممالک فرنگ بی دین رییس دولت جرات نداره ی میلیون دلار بدون اجازه از ده نهاد به کشوری ببخشد.
فرستادن خشت طلا ودلار روا به خانه به مسجد وقبور وزیارتگاه ها ازنگاه انسانیت غیرقابل قبول است ومارا نه که بخدا نزدیک نمیکند که فرسنگها دورشدیم ودوباره هم دور!!
دیکته سال1394 .
سر سطر بنویس.......؟؟؟
جوانها در زندان ....!!
دختران حامله ،........!!
مادران دق مرگ ........!!
پدران سگ دو برای نان......!!
بنویس.........؟؟؟
بابا نای، نان دادن ندارد، بابا کار ندارد...! بابا سهمی برای استخدام ندارد...! بنویس .......؟؟؟
آن بچه سرطان دارد....! هزینه هر آمپولش بیشتر از 1 میلیون تومان است، خانه ی آنها پایین شهر است ، اشک چشمهای مادرش مروارید دارد ،
بنویس......؟؟
تلاش ما بی ثمر است ! صاحب خانه بابا را جواب کرد...! حاج رحیم برای چندمین بار به حج میرود ، اما...؟ بابای من پول قبض آب و برق را ندارد.! بنویس......؟؟؟
نماز قضا دارد....... اما سفره ما غذا ندارد...! بنویس......؟؟
اهل محل برای ساختن مسجد پول جمع میکنند اما ...، سقف خانه ما چکه میکند....!
بنویس.......؟؟؟
پسر همسایه ما از گرسنگی "مرد" ...! اما در مجلس ختمش گوسفند سر بریدند..!
بنویس......؟؟؟
در سرزمین من همه..؟؟ یا سنگ میفروشند ...! یا سنگ میزنند ....! یا سنگ می اندازند ...! یا سنگ دل اند ...! بنویس.......؟؟
مادران داغ دارن ! پدران بیمار !
بنویس ......!!
پدر "60"ساله ام نگهبان ویلای اقازاده "20" ساله شده است ، جوان هایمان از سر نیاز ادعای عاشقی می کنند ! ! بنویس در سرزمین من اگر از حق خود دفاع کنی اعدام میشوی ! بنویس.زندگیمان چه سخت چه آسان ولی به اجبار می گذرد ! برگه ها بالا............،
همین الان به عنوان یک ایرانی وصاحب حق اعلام می کنم که
به هیچ عنوان راضی نیستم حتی یک ریال از این پول آزاد شده خرج :
باز سازی امامزاده،
یا کشور همسایه،
یا فلسطین
یابرادران سوریه
یا کشور های قحطی زده همسایه شود،
برادران سرزمینم بی کار،
پدران سرزمینم بیمار،
زنان و دختران سرزمینم در بحران و خطر ،
فرزندان سرزمینم محتاجترند تا لباس فقر از تن بیرون کنند،وپشت میز همگام با تمام دانش آموزان دنیا درس انسانیت بیاموزند .
۲.۶k
۱۸ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.