نشسته بود و ...
نشسته بود و ...
به صحبتهای بنیصدر گوش میداد
عصبانـی بود ...
انگشتهایش را به هم قفل کرده بود و
به زمین خیره شده بود ...
بعد از بنی صدر نوبت سخنرانی او بود ،
برایش هیچ قابل قبول نبود
که فرمانـدهی کل قـوای آن زمان
قبل از سخنرانی هیچ اسمی از خدا نبرد! نمیتوانست خودش را قانع کند
که یادش رفته یا اصلا حواسش نبوده ...
سخنرانی بنی صدر تمام شد و
با صلوات حاضرین رفت نشست سر جایش
صیاد رفت پشت تریبون ...
همه نشسته بودند و منتظرِ سخنرانی
بعد از نام خــدا گفت :
من توی جلسهای که سخنران اول
حرفش را بدون نام خدا آغاز کند
حرفــی نمی زنم !!
آمد پایین و سر جایش نشست ...
چهرهی بنی صدر
وقتی صدای تکبیر همه بلند شد دیدنی بود ...
#صیاد_دل_ها #شهید_سپهبد_علی_صیادشیرازی
#خاکیان_خدایی
به صحبتهای بنیصدر گوش میداد
عصبانـی بود ...
انگشتهایش را به هم قفل کرده بود و
به زمین خیره شده بود ...
بعد از بنی صدر نوبت سخنرانی او بود ،
برایش هیچ قابل قبول نبود
که فرمانـدهی کل قـوای آن زمان
قبل از سخنرانی هیچ اسمی از خدا نبرد! نمیتوانست خودش را قانع کند
که یادش رفته یا اصلا حواسش نبوده ...
سخنرانی بنی صدر تمام شد و
با صلوات حاضرین رفت نشست سر جایش
صیاد رفت پشت تریبون ...
همه نشسته بودند و منتظرِ سخنرانی
بعد از نام خــدا گفت :
من توی جلسهای که سخنران اول
حرفش را بدون نام خدا آغاز کند
حرفــی نمی زنم !!
آمد پایین و سر جایش نشست ...
چهرهی بنی صدر
وقتی صدای تکبیر همه بلند شد دیدنی بود ...
#صیاد_دل_ها #شهید_سپهبد_علی_صیادشیرازی
#خاکیان_خدایی
۳۳۸
۱۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.