درخواستی
چند پارتی تهیونگ
Part.1
ات ویو
سلام من مین ات هستم و۲۳ سالمه پدرومادرم ندارم خودم تنها زندگی میکنم من تویه رستوران کار میکنم ولی چند روزی هست که فکر میکنم تعقیبم میکنن
ات: صبح زود با صدای آلارم کوفتی از خواب بیدار شدم رفتم WCکارای لازمو کردم اومدم بیرون یه لباس سفید پوشیدم کفشامو پوشیدم یه آرایش ساده کردم رفتم پایین صبحونه خوردم بعد به طرف رستوران رفتم
تهیونگ ویو
سلام من کیم تهیونگ هستم و۲۸سالمه من بزرگترین مافیا کره جنوبی هستم یه چند روزی هست که که یه تویه رستوران یه دختر میبینم فکر کنم گارسونه ولی خیلی خوشگل و کیوت بود
تهیونگ:مثل همیشه با صدای آلارم گوشی بیدار شدم رفتم پایین دیدم خدمتکارا صبحونه آماده کردن رفتم خوردم رفتم آماده شدم و به سمت رستوران رفتم
ات ویو
داشتم سفارشو را میدادم که یه پسر جذاب اومد چه دروغ روش کراش زدم
تهیونگ:آره همینه دختره اینجا بود من یه نقشه کشیده امروز عملی میکنم خب نقشم این بود که اون کوچولو رو امشب بدزدم
ات: تصمیم گرفتم برم سفارشو بگیرم
تهیونگ:تو رویا خودم بودم که دیدم اون دختره سمتم اومد
ات: سلام خوش اومدین
تهیونگ:عامم سلام
ات: چیزی سفارش میدین
تهیونگ :آره لطفاً یه کیک با طعم توت فرنگی
ات: چشم
تهیونگ: مرسی یه چشمک زد
ات: واییییییییی این به من چشمک زد
ادامه دارد
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.