بسم رب الشهداء و الصدیقین
بسم رب الشهداء و الصدیقین
#خاطراتی از شهدا
امیرسرلشکرخلبان شهید عباس بابایی
زمانی که در قرارگاه رعد بودیم، گاهی بچه ها هنگام رفتن به حمام، لباس های چرک خود را کنار حمام می گذاشتند تا بعداً آن ها را بشویند.
بارها پیش آمده بود که وقتی برای شستن لباسهایشان رفته بودند، آنها را شسته و پهن شده می یافتند و از اینکه چه کسی این کار را انجام داده، در تعجب می ماندند!
سرانجام یک روز این معما حل شد
و شخصی خبر آورد که آنکس که به دنبالش بودید، کسی جز تیمسار بابایی، فرمانده قرارگاه نیست!
از آن پس بچه ها از بیم آنکه مبادا زحمت شستن لباسهایشان بر دوش جناب بابایی بیفتد،
آنهاگ را پنهان می کردند و یا زود می شستند و دیگر لباس چرک در حمام وجود نداشت!
منبع :کتاب پرواز تا نهایت
#خاطراتی از شهدا
امیرسرلشکرخلبان شهید عباس بابایی
زمانی که در قرارگاه رعد بودیم، گاهی بچه ها هنگام رفتن به حمام، لباس های چرک خود را کنار حمام می گذاشتند تا بعداً آن ها را بشویند.
بارها پیش آمده بود که وقتی برای شستن لباسهایشان رفته بودند، آنها را شسته و پهن شده می یافتند و از اینکه چه کسی این کار را انجام داده، در تعجب می ماندند!
سرانجام یک روز این معما حل شد
و شخصی خبر آورد که آنکس که به دنبالش بودید، کسی جز تیمسار بابایی، فرمانده قرارگاه نیست!
از آن پس بچه ها از بیم آنکه مبادا زحمت شستن لباسهایشان بر دوش جناب بابایی بیفتد،
آنهاگ را پنهان می کردند و یا زود می شستند و دیگر لباس چرک در حمام وجود نداشت!
منبع :کتاب پرواز تا نهایت
۱.۲k
۱۷ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.