عش هنا

أعيشُ هُنا
بين أشياء مُحطَّمة
قلبي واحدٌ من بينها

اینجا زندگی می‌کنم
لابلای این خرت‌و‌پرت‌های شکسته
یکیشان هم «قلبم».
دیدگاه ها (۲)

به‌نظرم خیلیا فقط به خاطر یه‌نفر زنده‌ن. یعنی وقتی غم دنیا م...

يا ليت العناق يُرسل کاش می‌شد، آغوش را، [همچون نامه]، سوی دی...

یاد باد آن روزگارانیاد بادچه دل خوشی داشتیم#نوستالژی

أقل ما یفعله شخص لشخص آخر، هو أن لا يهون عليه حزنهُ أبدًاکم‌...

خودم را کشان کشان می رسانم خانه و روی تخت پرت می کنمپلک های ...

زور و عشق پارت ۱۱

در قلبم پیله می‌بست و به پروانه ی غمیگنی تبدیل می‌شد دیگر نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط