راستش آمده بودم که بگویم بانو

راستش آمده بودم که بگویم بانو
می شود شاعر چشمان زلالت باشم ؟
تا که بر کوچه ی ذهنت گل احساس شکفت
زائر سر زده ی صحن خیالت باشم

فصل آبستن دی ، برف که جان می گیرد
می شود گرم ترین لحظه ی سالت باشم
عشق ، مجنون ، دل آشفته ، مگر هست هنوز ؟
پاسخ مثبت صد گونه سوالت باشم
قهوه ی تلخ بریزی و چه شیرین باشد
نقش فرهاد به اندیشه ی فالت باشم
دیدگاه ها (۱)

"بنشین تا نفسی هست نگاهت بکنم"نظری نیک به رخساره ماهت بکنم ش...

به نستعلیق پر پیچ و خم مویت قسم بانو فقط تنها برای من تو هست...

قویه

ههه والله

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط