رو کاناپه داراز کشیده بودم و به چرت و پرتای تلویزیون گوش میدادم حوصلم بدجور سر رفته بود تصمیم گرفتم اماده بشم تا برم پارتی.
یه شلوارک کوتاه لی روشن بایه تاب سفید برداشتم و پوشیدم......خط چشم مشکی همراه با رژ همیشگیم رو زدم و سوئیچ ماشینم رو ورداشتم به سمت در خونه رفتم .
تا خواستم درو باز کنم در باز شد و هیکلش نمایان شد با تعجب بهم نگاه کرد و متوجه اخم کم رنگش شدم
+ااا اومدی عزیزم
بعد از کمی مکس نگاه ترسناکی بهم انداخت و زیر دندوناش غرید.
+کجا میخواستی بری؟
_اممم خب میخواستم برم پیش جی ا
پوزخندی زد و با عصبانیت اومد سمت صورتشو نزدیک صورتم کرد
+ا/ت من بیشتر از هرچی از چی بدم میاد؟
_خ...خب دروغ
+افرین تو اینو میدونی و حالا خیلی راحت بهم دروغ میگی؟
_کوک من فقط....
+فقد بهم بگو کدوم جهنمی میخواستی بری اونم با این سرو وضع
_خب من ....میخواستم ...برم پ...پارتی
پوزخندی زد
+پارتی اره؟مگه من بهت نگفتم دیگه حق نداری این لباست رو بپوشی و دیگه حق نداری بری پارتی؟ها؟ا/ت چرا به حرفام گوش نمیدددددی؟
با داد هایی که سرم زد بغض کردم اون چطوری میتونه اینقدر پرو حرف بزنه
_سر من داد نزننننن
+داد نزنم؟چرا داد نزنم هاااا بهت گفتم دیگه حق نداری
_بهم گفتی دیگه حق نداری تنهایی جایی بری گفتی حق نداری لباس هایی که من ازشون خوشم نمیاد رو بپوشی گفتی حق نداری بری پارتی حق نداری با دوستات بگردی حق نداری به کسی جز من محبت کنی حق نداری نزدیک پسرا بشی حق نداری با اعضا گرم بگیری اینارو گفتی دیگه چیزی اگه هستتتت بهم بگو راحت باش بگو حق نداری نفس بکشی حق نداری دو دقیقه خودت باشی بگووووو
تمام حرف هام رو با داد و گریه گفتم کوک که تا الان خشکش زده بود بهم نگاهی انداخت و اب دهنش رو قورت داد
+ب..بیب چی شده؟چرا اینطوری میکنی
پوزخندی زدم
_چی شده؟ کوک تو .....تو واقعا پستی ....شش ماهه نزاشتی خانوادم رو ببینم نمیزاری برم جایی خودت هم که هیچ وقت خونه نیستی تا یکم درکت کنم ....کوک من واسه تو چی هستم؟یه زندانی؟یه عروسک؟یا یه زیر خواب واسه نیاز هات؟من دیگه نمیتونم تحمل کنم جونگ کوک
+چاگیا م..من....باور کن ....
_چیرو باور کنم کوک
اومد و منو بغل کرد
+بیب باور کن من فقد دوست دارم نه اینکه فقد دوست دارم عاشقتم دلم نمیخواد کسی جز خودم ببینت دلم نمیخواد از دستت بدم اره تو زندانی زندانی قلب من تو عروسکی عروسک خوشگل من که هر بار دلم میخواد ببوسمش و بهش اعتراف کنم که چقدر دوسش دارم اما تو واسه من یه زیر خواب نیستی یه دختر واسه نیاز هام نیستی تو همه چی منی همه
چی ........معذرت میخوام که این مدت انقدر بهت سخت گذشت معذرت میخوام واسه همه چی
بوسه ای روی پیشونیم گذاشت بغض و پشیمونی تو صداش کاملا واضح بود
ادامه دارد...
رو کاناپه داراز کشیده بودم و به چرت و پرتای تلویزیون گوش میدادم حوصلم بدجور سر رفته بود تصمیم گرفتم اماده بشم تا برم پارتی.
یه شلوارک کوتاه لی روشن بایه تاب سفید برداشتم و پوشیدم......خط چشم مشکی همراه با رژ همیشگیم رو زدم و سوئیچ ماشینم رو ورداشتم به سمت در خونه رفتم .
تا خواستم درو باز کنم در باز شد و هیکلش نمایان شد با تعجب بهم نگاه کرد و متوجه اخم کم رنگش شدم
+ااا اومدی عزیزم
بعد از کمی مکس نگاه ترسناکی بهم انداخت و زیر دندوناش غرید.
+کجا میخواستی بری؟
_اممم خب میخواستم برم پیش جی ا
پوزخندی زد و با عصبانیت اومد سمت صورتشو نزدیک صورتم کرد
+ا/ت من بیشتر از هرچی از چی بدم میاد؟
_خ...خب دروغ
+افرین تو اینو میدونی و حالا خیلی راحت بهم دروغ میگی؟
_کوک من فقط....
+فقد بهم بگو کدوم جهنمی میخواستی بری اونم با این سرو وضع
_خب من ....میخواستم ...برم پ...پارتی
پوزخندی زد
+پارتی اره؟مگه من بهت نگفتم دیگه حق نداری این لباست رو بپوشی و دیگه حق نداری بری پارتی؟ها؟ا/ت چرا به حرفام گوش نمیدددددی؟
با داد هایی که سرم زد بغض کردم اون چطوری میتونه اینقدر پرو حرف بزنه
_سر من داد نزننننن
+داد نزنم؟چرا داد نزنم هاااا بهت گفتم دیگه حق نداری
_بهم گفتی دیگه حق نداری تنهایی جایی بری گفتی حق نداری لباس هایی که من ازشون خوشم نمیاد رو بپوشی گفتی حق نداری بری پارتی حق نداری با دوستات بگردی حق نداری به کسی جز من محبت کنی حق نداری نزدیک پسرا بشی حق نداری با اعضا گرم بگیری اینارو گفتی دیگه چیزی اگه هستتتت بهم بگو راحت باش بگو حق نداری نفس بکشی حق نداری دو دقیقه خودت باشی بگووووو
تمام حرف هام رو با داد و گریه گفتم کوک که تا الان خشکش زده بود بهم نگاهی انداخت و اب دهنش رو قورت داد
+ب..بیب چی شده؟چرا اینطوری میکنی
پوزخندی زدم
_چی شده؟ کوک تو .....تو واقعا پستی ....شش ماهه نزاشتی خانوادم رو ببینم نمیزاری برم جایی خودت هم که هیچ وقت خونه نیستی تا یکم درکت کنم ....کوک من واسه تو چی هستم؟یه زندانی؟یه عروسک؟یا یه زیر خواب واسه نیاز هات؟من دیگه نمیتونم تحمل کنم جونگ کوک
+چاگیا م..من....باور کن ....
_چیرو باور کنم کوک
اومد و منو بغل کرد
+بیب باور کن من فقد دوست دارم نه اینکه فقد دوست دارم عاشقتم دلم نمیخواد کسی جز خودم ببینت دلم نمیخواد از دستت بدم اره تو زندانی زندانی قلب من تو عروسکی عروسک خوشگل من که هر بار دلم میخواد ببوسمش و بهش اعتراف کنم که چقدر دوسش دارم اما تو واسه من یه زیر خواب نیستی یه دختر واسه نیاز هام نیستی تو همه چی منی همه
چی ........معذرت میخوام که این مدت انقدر بهت سخت گذشت معذرت میخوام واسه همه چی
بوسه ای روی پیشونیم گذاشت بغض و پشیمونی تو صداش کاملا واضح بود
ادامه دارد...
۳۴.۶k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.