قریب به سه سال میگزره

قریب به سه سال میگزره ...
ولی من هنوز وقتی ویس رو باز میکنم ناخودآگاه منتظر کامنت بچه های سابقم ... بچه هایی که یه ساله نیستن ولی خاطرشون هس ...
یادش بخیر اون جمع یه دست و باحال شونزده هیفده نفره ای که تو ویس با هم دوست شدن تو لاین گروه زدن ... هیچ چیزی هم نمیتونست ما رو از هم جدا کنه ...
من هنوزم منتظرم کاصلاح بیاد بگه فلان پست رو بزاریم و باز بخش سیاست رو به آتیش بکشیم ...

هنوز منتظرم شیما جیغ جیغوو با پست هاش گوشمون رو کر کنه و بگه با کمربند سیاه و کبودتون میکنم ...

منتظرم شیوا باز پی ام بده ، آبجی مهربونی که همیشه به خاطر حساب بانکیش اذیتش میکردم ...

یاد امثال ندا و حمید و کانی و هلاله و پرستو و ... ها بخیر

اما مهمتر از همه دلم برای تو تنگ شده آبجی السا ... کسی که از همون شب اول آشنایی تا روز آخر فقط مهربونی هاش رو ازش یاد دارم ... کسی که کوردیش فایل رو مثه بچه ی خودش مراقبت میکرد و و وقتی بود کوردیش فایل هم تو اوجش بود ، حیف ...
آبجی السا تو همیشه تو اوقات ناخوشی همدمم بودی دلداریم میدادی دلم برات خیلی تنگ شده جات خیلی خالیه ...

خدا رو شکر که امثال لیلی و پری و فواد و هاوین و گله و تاقانه هنوز هستن ... هنوز اتحاد ما پابرجاس;-)

من هنوزم هر چند وقت یه بار میام تو پروفایل هاتون براتون کامنت میزارم شاید یه روز برگردید و اون کامنت ها رو ببینید ... روزی که من دیگه نیستم ...