چقدر نیستی

چقدر نیستی…
چقدر دوری…
چقدر پیدایت نیست.

انگار آدم بخواهد آفتاب را ببیند،
اما او را به دیدن روزنه ای پشت پلک پنجره ها،
وادار کنند.

یا بخواهد دستی را بگیرد ،
اما او را به نوازش پر کبوتر قانع سازند.

یا مثلا دلش برای آبی دریا تنگ شده باشد،
اما او را با نگاه به آبی حوضِ کوچکی دلخوش کنند.
نیستی…

این هم از نشانه های توست،
که انتظار را چاشنی دوست داشتنت کنی.
آنقدر که حتی ،
به جرعه ای از
کرشمه ی خیالت هم ،
دلخوش باشم.
نیستی چقدر…
در حوالی من...
.
#شبنم_نادری #باران
دیدگاه ها (۱)

بی‌خوابی‌ام رایک شب در آغوش تو چاره می‌کنم !عشق منبی‌تابی‌ام...

دلتنگمنه برای تودلم برای خودم تنگ شده . . .برای مَنِ کنار تو...

زن حقیقت عشق را زود تشخیص می دهد ،با حس نیرومند زنی؛و اگر دب...

بگذار سر بــه سینه ی من در سکوت ، دوستگاهی همین قشنگ ترین شک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط