فقیر گفت اگر تو عبید الله نباشی بهتر از او
فقیر گفت: اگر تو عبید اللّه نباشی، بهتر از او
هستی، و اگر عبید اللّه هستی امروز تو بهتر
از دیروز تو است.
پیامبر (ص) هزار درهم دیگر به او داد.
فقیر گفت: اگر تو عبید اللّه هستی، سخاوتمند
ترین مردم زمانت می باشی، فکر می کنم تو
در میان جمعیتی هستی که در میانشان پیامبر
(ص) است، تو را به خدا بگو بدانم تو خود
محمّد (ص) نیستی؟.
پیامبر (ص) فرمود: چرا، من محمد (ص) هستم.
فقیر گفت: سوگند به خدا اشتباه نکردم، ولی شک و
تردید مرا فرا گرفت، چرا که این جمال درخشان
و دل آرا، جز از پیامبر (ص) یا از عترت او
نمی باشد.
🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷
قسمت اول از این داستان در پست قبلی قرار گرفته , ممنون از توجه شما عزیزان
🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷
هستی، و اگر عبید اللّه هستی امروز تو بهتر
از دیروز تو است.
پیامبر (ص) هزار درهم دیگر به او داد.
فقیر گفت: اگر تو عبید اللّه هستی، سخاوتمند
ترین مردم زمانت می باشی، فکر می کنم تو
در میان جمعیتی هستی که در میانشان پیامبر
(ص) است، تو را به خدا بگو بدانم تو خود
محمّد (ص) نیستی؟.
پیامبر (ص) فرمود: چرا، من محمد (ص) هستم.
فقیر گفت: سوگند به خدا اشتباه نکردم، ولی شک و
تردید مرا فرا گرفت، چرا که این جمال درخشان
و دل آرا، جز از پیامبر (ص) یا از عترت او
نمی باشد.
🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷
قسمت اول از این داستان در پست قبلی قرار گرفته , ممنون از توجه شما عزیزان
🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷
- ۹۲۱
- ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط