کبوتر شد و رفت

کبوتر شد و رفت
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
دیدگاه ها (۵)

وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بودتو آسمون آرزوت هزار تا ...

دستهایت.... بستر بی انتهای سادگی ستخوب میدانی چرا ,دلداده ات...

تنها:ﮬَﻨﻮﺯ ﻗَﺴَﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭَﻡ ...ﺑِﮫ ﺍِﺳﻤِﮫ ﮐَﺴﯽ ﮐﮫ... ﺍِﺳﻤَﻢَ ﮬَ...

شده تقدیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟ سالها گیرِ کسی باشی و قسمت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط