عزیزم!
عزیزم!
درمان بخش زخم های تن آسوده ام!
شفای گریه ی نیمه شبان!
کی از راه خواهی آمد؟!
خرابم!
دیگر کلمات آسوده ام نمی گذارند
من در حجم شکنندگی درد
در تب و تاریکی این شب، مانده ام
ترس هایم در هم می شکنند!
بیا
بیا و عشق بیاور!
تو عین الیقینِ منی!
ای چراغِ چشم هایم از تو روشن!
#عرفان_یزدانی
درمان بخش زخم های تن آسوده ام!
شفای گریه ی نیمه شبان!
کی از راه خواهی آمد؟!
خرابم!
دیگر کلمات آسوده ام نمی گذارند
من در حجم شکنندگی درد
در تب و تاریکی این شب، مانده ام
ترس هایم در هم می شکنند!
بیا
بیا و عشق بیاور!
تو عین الیقینِ منی!
ای چراغِ چشم هایم از تو روشن!
#عرفان_یزدانی
۹۱۰
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰