یک روز عشق و دیوونگی و محبت و فضولی داشتن باهم قایم موشک
یک روز عشق و دیوونگی و محبت و فضولی داشتن باهم قایم موشک بازی می کردن.
نوبت چشم گذاشتن دیوونگی رسید. دیوونگی همه رو پیدا کرد اما هرچی گشت عشقو پیدا نکرد. فضولی می دونست که عشق پشت بوته گل سرخ قایم شده... پس زود رفت وبه دیوونگی خبر داد.
دیوونگی هم یه خار برداشت و توی بوته ی گل سرخ فرو برد. یکدفعه صدای فریاد عشق بلند شد. همه دویدن رفتن پیش عشق تاببینن چه بلایی سرش اومده... چشمهای عشق کور شده بود...
دیوونگی که خودشو مقصر می دونست تصمیم گرفت تا ابد عشق رو تنها نزاره و همیشه همراهش باشه.
از اون روز به بعد بود که هروقت عشق سراغ کسی می رفت چون کور بود عیبهای معشوق رو نمی دید و دیوونگی هم همیشه با اون به سراغ آدمها می اومد.
https://telegram.me/joinchat/C8cGnj53Y5vHtNWp4Cd_zw
نوبت چشم گذاشتن دیوونگی رسید. دیوونگی همه رو پیدا کرد اما هرچی گشت عشقو پیدا نکرد. فضولی می دونست که عشق پشت بوته گل سرخ قایم شده... پس زود رفت وبه دیوونگی خبر داد.
دیوونگی هم یه خار برداشت و توی بوته ی گل سرخ فرو برد. یکدفعه صدای فریاد عشق بلند شد. همه دویدن رفتن پیش عشق تاببینن چه بلایی سرش اومده... چشمهای عشق کور شده بود...
دیوونگی که خودشو مقصر می دونست تصمیم گرفت تا ابد عشق رو تنها نزاره و همیشه همراهش باشه.
از اون روز به بعد بود که هروقت عشق سراغ کسی می رفت چون کور بود عیبهای معشوق رو نمی دید و دیوونگی هم همیشه با اون به سراغ آدمها می اومد.
https://telegram.me/joinchat/C8cGnj53Y5vHtNWp4Cd_zw
۱.۸k
۰۳ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.