غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت

بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است
ای مجلسیان راه خرابات کدام است

هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند
ما را غمت ای ماه پری چهره تمام است

برخیز که در سایه‌ی سروی بنشینیم
کانجا که تو بنشینی بر #سرو قیام است

دام دل صاحب نظرانت خم گیسوست
وان خال بناگوش مگر دانه دام است

با چون تو حریفی به چنین جای در این وقت
گر باده خورم خمر #بهشت ی نه حرام است

با محتسب شهر بگویید که زنهار
در مجلس ما سنگ مینداز که جام است

غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت
تا خلق ندانند که معشوقه چه نام است

دردا که بپختیم در این #سوز نهانی
وان را خبر از آتش ما نیست که خام است

#سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان
چون در نظر دوست نشینی همه کام است
دیدگاه ها (۴)

مثلا به جای گل و جوجهبنویسه بسه دیگه بیدار شو دلم خودتو می‌خ...

ای کاش در دیزی ما باز نمیماند

من برم هیچکی تنها نمیشهشما چطور؟#خیابون

#سرخوش ز سبوی #غم_پنهانی خویشمچون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط