پارت دوازده ازدواج اجباری
پارت دوازده ازدواج اجباری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک ویو
گل دونو برداشتم و رفتم سمت راه پله همینجوری که گارد گرفته بودم گل دونو بدون اینکه ببین طرف مقابل کیه زدم رو سرش که از شانسش یه قدم رفت جلو و نخورد تو سرش
یه خورده دقت کردم دیدم ات س پقی زدم زیر خنده اخه مثله چی پرید بالا طرز خنده داری بود
دوان دوان اومد بالا کرد دنبالم
+کووووووک خدم میدونم چیکارت کنممم
من بدون هیچ حرفی میدویدم
بزور تونستم بیام طبقه پایین و اومدم توی حیاط مث جت پریدم تو ماشین
+یا باز میکنی یا میشکونمش
میدونستم ی تختش کمه برای همین درو باز کردم
پرید تو ماشین اومد یقمو بگیرع که بوسه کوچولو بهش زدم(لپش استغفرالله😂😭) اول تعجب کرد ولی بعد لبخند زد و یکی زد تو بازوم
_چیزی نمیخوای برات بخرم؟
+چرا آب هویج میخوام
_چشم بانو
ات ویو
خیلی از رفتاراش خوشم میاد
تازگیا نمیدونم چرا از این پسری که همیشه باهاش تو جنگ بودم خوشم میاد
چمیدونم فعلا بزار از اب هویجم لذت ببرم
+امشب خونع مایی ارع؟
_نه امشب میرم پارتی شبم همونحا میمونم
+منم میام
_مگه تو مستم میکنی؟
+ارع خوب
ماشینو زد بغل یادم نبود چند وقته روم غیرتی شده
فاتحمو خوندم (بسم الله و به الله اعوذو ب الله من الشیطان رجیم)(مثلا دارع میخونه😂😂😂🤲🏻) نگاه وحشتناکی بهم انداخت
_از کی تاحالا؟
+از کی تاحالا چی؟
_از کی تاحالا مشت میکردی؟
+الان تقریبا شده ۲۵ سالم پس میشه شیش ساله که مست میکنم
حالت متفکرانه به خودش گرفت
بعدم یه پوزخندی زدو گفت
_اهان خوبه ولی اگع از امسال شروع کرده بودی همین بغل گردنتو میزدم
+یا سید الشهدا
اروم جوری که نشنوه اینو گفدم رفتیم خونه فردا صبح راه افتادیم به سمت خونشون داشت اتاقشو جوری که من میگفدم درست میکرد داشتم کمکش میکردم روی تختشو درست کنه درست ک شد پریدم رو تخت و یه
+ایییی کمرم
گفدم که کوک با صورتی ترسیده اومد گفت
_چت شده؟کمرت؟پات؟مغزت؟دستت؟پهلوت؟شکمت؟ساق پات؟
بد بخت از شدت ترس داشت همه جامو یکی یکی میگف ک کجا درد گرفته
بلند زدم زیر خنده که فهمید چیشده هجوم اورد طرفم که جلوی پاشو من دیدم گفتم خوب تموم شد الان بد بخت میشم و همونجورم شد کوک.....
تمومید
ادمین:یه نظر بدید من یه خورده اسماتش کنم دوست ندارید یا دارید؟ و داریم به پارتای اصلی نزدیک میشیم
ادمین اصلی:چه بگویمممم از که بگویممم همون ک ادمین گف:)
شرایط :پونزده کام ۲٠ لایک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک ویو
گل دونو برداشتم و رفتم سمت راه پله همینجوری که گارد گرفته بودم گل دونو بدون اینکه ببین طرف مقابل کیه زدم رو سرش که از شانسش یه قدم رفت جلو و نخورد تو سرش
یه خورده دقت کردم دیدم ات س پقی زدم زیر خنده اخه مثله چی پرید بالا طرز خنده داری بود
دوان دوان اومد بالا کرد دنبالم
+کووووووک خدم میدونم چیکارت کنممم
من بدون هیچ حرفی میدویدم
بزور تونستم بیام طبقه پایین و اومدم توی حیاط مث جت پریدم تو ماشین
+یا باز میکنی یا میشکونمش
میدونستم ی تختش کمه برای همین درو باز کردم
پرید تو ماشین اومد یقمو بگیرع که بوسه کوچولو بهش زدم(لپش استغفرالله😂😭) اول تعجب کرد ولی بعد لبخند زد و یکی زد تو بازوم
_چیزی نمیخوای برات بخرم؟
+چرا آب هویج میخوام
_چشم بانو
ات ویو
خیلی از رفتاراش خوشم میاد
تازگیا نمیدونم چرا از این پسری که همیشه باهاش تو جنگ بودم خوشم میاد
چمیدونم فعلا بزار از اب هویجم لذت ببرم
+امشب خونع مایی ارع؟
_نه امشب میرم پارتی شبم همونحا میمونم
+منم میام
_مگه تو مستم میکنی؟
+ارع خوب
ماشینو زد بغل یادم نبود چند وقته روم غیرتی شده
فاتحمو خوندم (بسم الله و به الله اعوذو ب الله من الشیطان رجیم)(مثلا دارع میخونه😂😂😂🤲🏻) نگاه وحشتناکی بهم انداخت
_از کی تاحالا؟
+از کی تاحالا چی؟
_از کی تاحالا مشت میکردی؟
+الان تقریبا شده ۲۵ سالم پس میشه شیش ساله که مست میکنم
حالت متفکرانه به خودش گرفت
بعدم یه پوزخندی زدو گفت
_اهان خوبه ولی اگع از امسال شروع کرده بودی همین بغل گردنتو میزدم
+یا سید الشهدا
اروم جوری که نشنوه اینو گفدم رفتیم خونه فردا صبح راه افتادیم به سمت خونشون داشت اتاقشو جوری که من میگفدم درست میکرد داشتم کمکش میکردم روی تختشو درست کنه درست ک شد پریدم رو تخت و یه
+ایییی کمرم
گفدم که کوک با صورتی ترسیده اومد گفت
_چت شده؟کمرت؟پات؟مغزت؟دستت؟پهلوت؟شکمت؟ساق پات؟
بد بخت از شدت ترس داشت همه جامو یکی یکی میگف ک کجا درد گرفته
بلند زدم زیر خنده که فهمید چیشده هجوم اورد طرفم که جلوی پاشو من دیدم گفتم خوب تموم شد الان بد بخت میشم و همونجورم شد کوک.....
تمومید
ادمین:یه نظر بدید من یه خورده اسماتش کنم دوست ندارید یا دارید؟ و داریم به پارتای اصلی نزدیک میشیم
ادمین اصلی:چه بگویمممم از که بگویممم همون ک ادمین گف:)
شرایط :پونزده کام ۲٠ لایک
۳۲.۴k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.