داستان کوتاه
#داستان_کوتاه
#آهنگ#افسانه#ماریا#سعید#𝐍𝐞𝐰𝐬𝐏𝐨𝐬𝐭#روانشناسی#داستان#بیگ_بوی#نازنین#والکور#فکت#مدگل#آنسالفت#ترسناک#دانستنی#تئوری
در روستای دور افتاده ای که کمتر از ۸۰۰ نفر جمعیت داره اتفاق عجیبی رخ داده. در سال ۱۷۲۵ میلادی فردی به نام پتار پلوگوویتس در این منطقه فوت کرد، هشت روز بعد ۹ قتل پیاپی اتفاق افتاد.کشیش و مقامات برای تحقیق در مورد روستای کیشیلیرو به اون منطقه رفتن و تقریبا 40 روز بعد از مرگ پلوگوویتس، قبرش رو نبش قبر کردند و با موضوع بسیار عجیبی مواجه شدند.ریش و ناخن او هنوز در حال رشد بود و نشانه هایی از پوست جدید وجود داشت. هنگامی که یک میخ چوبی را در بدن او فرو کردند، گزارش شد که خون تازه ای از دهان و گوشهایش به بیرون فوران می کرد، فریاد وحشتناکی بوجود آمد و پوست او سیاه شد. در آن لحظه قتلها متوقف شد.
مکان اتفاق:دهکده کیشلیور صربستان
#آهنگ#افسانه#ماریا#سعید#𝐍𝐞𝐰𝐬𝐏𝐨𝐬𝐭#روانشناسی#داستان#بیگ_بوی#نازنین#والکور#فکت#مدگل#آنسالفت#ترسناک#دانستنی#تئوری
در روستای دور افتاده ای که کمتر از ۸۰۰ نفر جمعیت داره اتفاق عجیبی رخ داده. در سال ۱۷۲۵ میلادی فردی به نام پتار پلوگوویتس در این منطقه فوت کرد، هشت روز بعد ۹ قتل پیاپی اتفاق افتاد.کشیش و مقامات برای تحقیق در مورد روستای کیشیلیرو به اون منطقه رفتن و تقریبا 40 روز بعد از مرگ پلوگوویتس، قبرش رو نبش قبر کردند و با موضوع بسیار عجیبی مواجه شدند.ریش و ناخن او هنوز در حال رشد بود و نشانه هایی از پوست جدید وجود داشت. هنگامی که یک میخ چوبی را در بدن او فرو کردند، گزارش شد که خون تازه ای از دهان و گوشهایش به بیرون فوران می کرد، فریاد وحشتناکی بوجود آمد و پوست او سیاه شد. در آن لحظه قتلها متوقف شد.
مکان اتفاق:دهکده کیشلیور صربستان
۵.۷k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.