چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری

چه فروشدی به کُلْفٙت؟! چه شُدٙت چه حال داری؟!
برو و بِکش دو جامی که بسی ملال داری

دل تست فارغ از غم، که شراب عیش خوردی
تو به عیش کوش و مستی که فراغ بال داری

تو نشسته در مقابل من و صد خیال باطل
که به عالم تخیل به که اتصال داری

به کدام علم یارب به دل تو اندر آیم؟!
که ببینم و بدانم که چه در خیال داری

به ترشح عنایت غم باز مانده‌ای خور
تو که کاروان جانها به لب زلال داری

چه خوش است از تو وحشی ز شراب عشق مستی
که نه خستهٔ فراقی نه غم وصال داری

#وحشی_بافقی
دیدگاه ها (۳)

باور کردنی نیست . روحت شاد.

در پس پرده بسی راز نهان می بینمیک جهان عشق در این کنج جهان م...

رگ خواب تو اگر دست ِ دلم می افتاد قصه ی عشق فراهم شدنش حتمی ...

گفتم فراموشم نکن ، گفتی تو در یادی مگرگفتم که ویرانم مکن ، گ...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط