عکس فیک silly تغییر کرد
عکس فیک silly تغییر کرد 😊👇
پارت ۳
یاسی:
داشتم میمردم داداشمو نمخواستم از دیست بدم اون هنوز بچه بود همینطور بدون هیچ وقفه ای گریه میکردم و از خدا میخواستم منو بجای اون ببره ویا هرکاری میکردم که اون برگرده وقتی میگم هرکاری که یعنی هر کاری همون موقع دوتا پسر اومدن جلو تقریبا هم قد بودن ولی اونی که چال گونه داشت بلند تر بود
ان یکی که کوتاه تر بود و شونه هاش واقعا پهن بود گفت
میتونم کمکت کنم منم که اون موقع مغزم کار نمیکرد تغریبا دادزدم گمشو اونم یه قدم عقب رفت و دستاشو به نشونه
تسلیم بالا اورد ولی اونی که بلند تر بود تکونی نخورد و گفت :
نگاه کن ما برادرت رو تا ۱ ساعت آینده زنده بیرون میاریم توام گفتی حاضری براش هر کاری بکنی مگه نه
گفتم :باشه
اون یک ساعت مثل هزار سال گذشت قشنگ میتونستم عرق سردی که از پیشونیم میریزه رو ببینم و این از چشم اون دوتا پسرم دور نموند پسری که شونهاش پهن تر بود و داشت از تو گوشی زیر چشمی منو نگاه میکرد نیش خندی زد واقعا عجیب رفتار میکردن
دکتر از اتاق اومد بیرون و همون لحظه منو خانوادم به سمتش هجوم بردیم دکتر لبخند آرامش بخشی زدو گفت زندس منم یک راست رفتم سمت اون پسرا و گفتم اگه الان بزنم زیرش چی میشه؟
گفتن: دوباره میمیره🙄
گفتم باشه چی میخواین قرار دادی رو از تو کتش در اورد و داد دستم منم بعد خوندنش دو دل شدم ولی امضاش کردم
روز بعد تو هتل نامجون و جین
جین: خب الان بهشون زنگ میزنم
نامجون: بلیت گرفتی ؟
جین اره
جین به تموم دخترا زنگ زد و گفت تو فرودگاه منتظر باشن
و روز بعد تو فرودگاه
(من هنوز دستم تعریفی نداره ببخشید 😣)
پارت ۳
یاسی:
داشتم میمردم داداشمو نمخواستم از دیست بدم اون هنوز بچه بود همینطور بدون هیچ وقفه ای گریه میکردم و از خدا میخواستم منو بجای اون ببره ویا هرکاری میکردم که اون برگرده وقتی میگم هرکاری که یعنی هر کاری همون موقع دوتا پسر اومدن جلو تقریبا هم قد بودن ولی اونی که چال گونه داشت بلند تر بود
ان یکی که کوتاه تر بود و شونه هاش واقعا پهن بود گفت
میتونم کمکت کنم منم که اون موقع مغزم کار نمیکرد تغریبا دادزدم گمشو اونم یه قدم عقب رفت و دستاشو به نشونه
تسلیم بالا اورد ولی اونی که بلند تر بود تکونی نخورد و گفت :
نگاه کن ما برادرت رو تا ۱ ساعت آینده زنده بیرون میاریم توام گفتی حاضری براش هر کاری بکنی مگه نه
گفتم :باشه
اون یک ساعت مثل هزار سال گذشت قشنگ میتونستم عرق سردی که از پیشونیم میریزه رو ببینم و این از چشم اون دوتا پسرم دور نموند پسری که شونهاش پهن تر بود و داشت از تو گوشی زیر چشمی منو نگاه میکرد نیش خندی زد واقعا عجیب رفتار میکردن
دکتر از اتاق اومد بیرون و همون لحظه منو خانوادم به سمتش هجوم بردیم دکتر لبخند آرامش بخشی زدو گفت زندس منم یک راست رفتم سمت اون پسرا و گفتم اگه الان بزنم زیرش چی میشه؟
گفتن: دوباره میمیره🙄
گفتم باشه چی میخواین قرار دادی رو از تو کتش در اورد و داد دستم منم بعد خوندنش دو دل شدم ولی امضاش کردم
روز بعد تو هتل نامجون و جین
جین: خب الان بهشون زنگ میزنم
نامجون: بلیت گرفتی ؟
جین اره
جین به تموم دخترا زنگ زد و گفت تو فرودگاه منتظر باشن
و روز بعد تو فرودگاه
(من هنوز دستم تعریفی نداره ببخشید 😣)
- ۹.۳k
- ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط