آپدیت فنکافه تهیونگ
آپدیت فنکافه تهیونگ 🐻🎀
👤: شب کریسمس توی دفتر مشغول کار بودم.
تهیونگی رو توی کافهی داؤم دیدم~
یهو دلم خیلی نرم شد
واقعاً ممنون که اومدی سر زدی
اون روزا حتی نمیتونستیم اینجا خودمونی حرف بزنیم.
قوانین هم خیلی سختگیرانه بود،
ولی حالا که دیگه مدیریت نمیشه، حس میکنم اشکالی نداره.
واقعاً ممنون که اومدی.
امیدوارم کریسمس شادی داشته باشی،
و با هیجانِ آتیشی توی کنسرت همدیگه رو ببینیم…!!
من دارم همهچی رو تحمل میکنم، فقط منتظر اون روزم.
🐻: یونا نونا، اشکالی نداره! راحت و خودمونی حرف بزن.
منم ۳۱ سالمه، منم دیگه بزرگ شدم.
بیایم کنسرت همدیگه رو ببینیم؟
👤: شب کریسمس توی دفتر مشغول کار بودم.
تهیونگی رو توی کافهی داؤم دیدم~
یهو دلم خیلی نرم شد
واقعاً ممنون که اومدی سر زدی
اون روزا حتی نمیتونستیم اینجا خودمونی حرف بزنیم.
قوانین هم خیلی سختگیرانه بود،
ولی حالا که دیگه مدیریت نمیشه، حس میکنم اشکالی نداره.
واقعاً ممنون که اومدی.
امیدوارم کریسمس شادی داشته باشی،
و با هیجانِ آتیشی توی کنسرت همدیگه رو ببینیم…!!
من دارم همهچی رو تحمل میکنم، فقط منتظر اون روزم.
🐻: یونا نونا، اشکالی نداره! راحت و خودمونی حرف بزن.
منم ۳۱ سالمه، منم دیگه بزرگ شدم.
بیایم کنسرت همدیگه رو ببینیم؟
- ۱۴۰
- ۰۳ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط