ای آنکه طبیب دردهای مایی

ای آنکه طبیب دردهای مایی


این درد ز حد رفت ، چه می فرمایی؟
دیدگاه ها (۱)

مرا چشمان دلسنگی به خاک تیره بنشانیدهمین یک جمله را با سرمه ...

ز جام عشق او مستمدگر پندم مده ناصحنصیحت گوش کردن را دل هوشیا...

تنهایی زنداااااانیست که تنها روزنه اشچشمان توست

خواب دیدم که سر زلف تو در دستم بودبــوی عطری بـه مشامم زد و ...

ای خدامن با گریه داغ امباز غریب ام نکنیشب درازیو بیماری بی ن...

ای شب تو به روزگار من می مانیای ابر سیاه توهم ز اینحالت زار ...

کارم از جاره گذشته ای طبیبان برخیز پیش از این درد مرا کاش دو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط