جهاد که بود..
جهاد که بود..
شهید جهاد مغنیه یک جوان مومن امروزی و با ولایتی بود
از نوجوانی دغدغه اش حضور در حزب الله بود و بخاطر شرایط زندگی وموقعیت پدرش این موضوع را به خوبی و راه مقاومت اسلامی رو با جون ودل درک کرده بود
بعد از شهادت پدرش حضورش در حزب الله وفعالیت های مقاومتی به شکل جدی ورسمی اغاز شد
جهاد چهره بسیار گرمی داشت وهرکس چه اورا میشناخت و چه نمیشناخت به دلیل محبت و گرمایی که در چهره اش داشت به او علاقه شدیدی پیدا میکرد
جهاد دوستان زیادی داشت وحتی دوستان صمیمی پدرش هم دوستان او به حساب می امدند و در بسیاری از کارها از اون مشورت و کمک میگرفتند
او حتی فعالیت های مقاومتی اش را به جبهه و نبرد مختص نکرده بود و دردانشگاه هم سعی میکرد از راه دیگه ای شیوه زندگی اسلامی و فرهنگ مقاومت را به جوانان نشان دهد ،او گروهی در دانشگاه تشکیل داد که در ان از همه نوع قشر و مذهبی حضور داشتند و فعالیت میکردن
به امام حسین علاقه خاصی داشت و همیشه در محرم ها در حسینیه ها و مساجد حضور داشت و خالصانه عزاداری و گریه میکرد
به نمازش اهمیت زیادی میداد و تمام تلاش خود را میکرد که نمازش را اول وقت بخواند...نماز شبش ترک نمیشد و هرگاه میخواست نماز شب بخواند نمیزاشت کسی متوجه بشود و در اتاقش را میبست و انگار همه میدانستن الان کسی اجازه ورود به اتاقش راندارد
برای خانواده شهدا احترام خاصی قائل بود و همیشه پیگیر وجویای احوالات ان ها بود و تمام تلاش خود راداشت که اگر به چیزی احتیاج داشتن و یا کاری بود در حد توانش برایشان انجام دهد و با فرزندان شهدا ارتباط صمیمی داشت و سعی میکرد اگرمیخواست به سفر برود به تنهایی ان هارا هم همسفر خود میکرد
جهاد با اینکه یک جوان امروزی بود اما فوق العاده مومن و نجیب بود و حدو حریم خود را با هرکس بخصوص نامحرم حفظ میکرد به طوری که در هر فضایی حضور پیدا نمیکرد یا اگر مسائلی در اینباره اتفاق میفتاد حتما متذکر میشد
جهاد با اینکه فرزند یکی از بزرگترین اسطوره های مقاومت اسلامی بود اما از پدرش فقط راهو رسم و مسلمان حقیقی بودن را به ارث برده بود نه شهره و اوازه و مقام پدرش را.
راوی ،یکی از رزمندگان حزب الله لبنان..
شهید جهاد مغنیه یک جوان مومن امروزی و با ولایتی بود
از نوجوانی دغدغه اش حضور در حزب الله بود و بخاطر شرایط زندگی وموقعیت پدرش این موضوع را به خوبی و راه مقاومت اسلامی رو با جون ودل درک کرده بود
بعد از شهادت پدرش حضورش در حزب الله وفعالیت های مقاومتی به شکل جدی ورسمی اغاز شد
جهاد چهره بسیار گرمی داشت وهرکس چه اورا میشناخت و چه نمیشناخت به دلیل محبت و گرمایی که در چهره اش داشت به او علاقه شدیدی پیدا میکرد
جهاد دوستان زیادی داشت وحتی دوستان صمیمی پدرش هم دوستان او به حساب می امدند و در بسیاری از کارها از اون مشورت و کمک میگرفتند
او حتی فعالیت های مقاومتی اش را به جبهه و نبرد مختص نکرده بود و دردانشگاه هم سعی میکرد از راه دیگه ای شیوه زندگی اسلامی و فرهنگ مقاومت را به جوانان نشان دهد ،او گروهی در دانشگاه تشکیل داد که در ان از همه نوع قشر و مذهبی حضور داشتند و فعالیت میکردن
به امام حسین علاقه خاصی داشت و همیشه در محرم ها در حسینیه ها و مساجد حضور داشت و خالصانه عزاداری و گریه میکرد
به نمازش اهمیت زیادی میداد و تمام تلاش خود را میکرد که نمازش را اول وقت بخواند...نماز شبش ترک نمیشد و هرگاه میخواست نماز شب بخواند نمیزاشت کسی متوجه بشود و در اتاقش را میبست و انگار همه میدانستن الان کسی اجازه ورود به اتاقش راندارد
برای خانواده شهدا احترام خاصی قائل بود و همیشه پیگیر وجویای احوالات ان ها بود و تمام تلاش خود راداشت که اگر به چیزی احتیاج داشتن و یا کاری بود در حد توانش برایشان انجام دهد و با فرزندان شهدا ارتباط صمیمی داشت و سعی میکرد اگرمیخواست به سفر برود به تنهایی ان هارا هم همسفر خود میکرد
جهاد با اینکه یک جوان امروزی بود اما فوق العاده مومن و نجیب بود و حدو حریم خود را با هرکس بخصوص نامحرم حفظ میکرد به طوری که در هر فضایی حضور پیدا نمیکرد یا اگر مسائلی در اینباره اتفاق میفتاد حتما متذکر میشد
جهاد با اینکه فرزند یکی از بزرگترین اسطوره های مقاومت اسلامی بود اما از پدرش فقط راهو رسم و مسلمان حقیقی بودن را به ارث برده بود نه شهره و اوازه و مقام پدرش را.
راوی ،یکی از رزمندگان حزب الله لبنان..
۱.۷k
۲۶ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.