مهدویت
#مهدویت
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
ِ
تورامن چشم درراهم....
اوضاع عمومی قبل ازظهور
بخش پایانی
...از شگفتی های آن روزگار این بود که قرآن را به رأی خود تفسیر می کردند و زنان فاحشه را مورد مدح و ستایش قرار می دادند.
اموال فراوانی را در راهی که مورد غضب خداوند بود صرف می کردند.
فرمانداری و زمامداری خرید و فروش می شد.
️مردانی از زن فاحشۀ خود روزگار می گذراندند.
قماربازی آشکارا صورت می گرفت و بیشتر موارد سوگند به خدا دروغ بود.
مردم در کارهای باطل با یکدیگر هم چشمی می کردند و شنیدن قرآن (و معارف دینی) بر مردم سنگین، امّا شنیدن باطل سبک شده بود.
از راه کم فروشی زندگی خود را اداره می کردند. بسیاری خود را به بد زبانی، معروف می کردند تا مردم از انان بترسند.
نماز را سبک می شمردند.
مردم با سلطه گران همراه بودند و در حرام خواری از یکدیگر پیشی می گرفتند.
در کمک به فقیران خدا را در نظر نداشتند.
فرزندان بیشماری عاقّ والدین شده بودند و برخی از مردم روز بدون گناه را تلف شده می دانستند
قاضی ها بر خلاف امر خدا (و حق) حکم می کردند و همّت مردم به شکم و فرجشان[21] محدود شده بود.
باطن بسیاری پلید بود، امّا ظاهر زیبا و آراسته داشتند.
به سبب کارهای بدِ مردم، حتّی دعای خوبان[22] مستجاب نمی شد.
مساجد آباد امّا از هدایت خالی و خراب بود.
برخی فتنه ها از دانشمندان سرچشمه می گرفت.[23] صورت ها خندان امّا قلب ها گرفته بود[24] و مردم از دنیا بیزار بودند و یکدیگر را لعن می کردند.[25] صبح و شام به سوی کسب دنیا می رفتند و آن را معبود خود قرار داده بودند.[26]
همچنین شاهد بودیم،که سرزمین عراق در ناامنی و ترس عجیبی فرو رفته بود.[27] مردم دنیا در هراس و حکومت ها در لغزش و ضعف به سر می بردند.[28]
مرگ سرخ(قتل) و مرگ سفید(امراض لاعلاج) در حال از میان بردن بسیاری از مردم دنیا بود.[29]
حاکمان و فرمانروایان دنیا کافر و ستمگر ومشاوران آنان فاسق بودند.[30]
گناهکاران را می بخشیدند و به بزرگان بی احترامی می کردند و بر کودکان بی رحمی روا می داشتند.[31]
در واپسین سال ها و یا ماه ها سیاه آخر الزّمان، شاهد بودیم که آخرین خلیفۀ مقتدر حجاز به قتل رسید. و دیدیم آن آتش مهیب را در مشرق زمین چندین شبانه روز شعله می کشید.[32]
بزرگ ترین حادثه پیش از ظهور، رویداد بسیار بزرگی بود که در فاصلۀ ماه های جمادی و رجب رخ داد. بر اثر این حادثه خانه ها و ساختمان های بسیاری ویران شد و اعتراضات مردمی رو به فزونی گذاشته بود.[33]
غیبت خورشید امامت در پس ابرها طولانی شده بود و مردم در ترس وناامیدی فرو رفته بودند.
بر گروهی صبر گران آمده بود و اظهار می کردند: آیا به راستی حضرت مهدی (عج) هنوز زنده است؟ نکند که مرده باشد؟![34]
این دوران در حالی سپری می شد که قدرت مسلمین ضعیف گشته بود و دولت های شرور قد علم کرده بودند.
رشد و هدایت مردم کم[35] و دین وارونه شده بود؛ حلال را حرام و حرام را حلال کرده بودند.[36]
از اسلام جز اسمی بافی[37] نمانده بود. چنان روزگاری سپری می شد که گویا اگر مادری مار می زایید، بهتر از فرزند بود، چرا که تربیت فرزند بس دشوار بود.[38]
اما آنان که به وعده های الهی ایمان داشتند هرگز امید را از دست ندادند و می دانستند که از پس شب تاریک، و وحشتناک صبحِ دل انگیزی خواهد بود و خورشید امامت، با همراهی یارانش طلوع خواهد کرد.
الیس الصّبح بقریب:
آیا صبح نزدیک نیست؟
«بیا که بی تو ندارم دگر قرار
بیا که جان به لب آمد ز انتظار»
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
ِ
تورامن چشم درراهم....
اوضاع عمومی قبل ازظهور
بخش پایانی
...از شگفتی های آن روزگار این بود که قرآن را به رأی خود تفسیر می کردند و زنان فاحشه را مورد مدح و ستایش قرار می دادند.
اموال فراوانی را در راهی که مورد غضب خداوند بود صرف می کردند.
فرمانداری و زمامداری خرید و فروش می شد.
️مردانی از زن فاحشۀ خود روزگار می گذراندند.
قماربازی آشکارا صورت می گرفت و بیشتر موارد سوگند به خدا دروغ بود.
مردم در کارهای باطل با یکدیگر هم چشمی می کردند و شنیدن قرآن (و معارف دینی) بر مردم سنگین، امّا شنیدن باطل سبک شده بود.
از راه کم فروشی زندگی خود را اداره می کردند. بسیاری خود را به بد زبانی، معروف می کردند تا مردم از انان بترسند.
نماز را سبک می شمردند.
مردم با سلطه گران همراه بودند و در حرام خواری از یکدیگر پیشی می گرفتند.
در کمک به فقیران خدا را در نظر نداشتند.
فرزندان بیشماری عاقّ والدین شده بودند و برخی از مردم روز بدون گناه را تلف شده می دانستند
قاضی ها بر خلاف امر خدا (و حق) حکم می کردند و همّت مردم به شکم و فرجشان[21] محدود شده بود.
باطن بسیاری پلید بود، امّا ظاهر زیبا و آراسته داشتند.
به سبب کارهای بدِ مردم، حتّی دعای خوبان[22] مستجاب نمی شد.
مساجد آباد امّا از هدایت خالی و خراب بود.
برخی فتنه ها از دانشمندان سرچشمه می گرفت.[23] صورت ها خندان امّا قلب ها گرفته بود[24] و مردم از دنیا بیزار بودند و یکدیگر را لعن می کردند.[25] صبح و شام به سوی کسب دنیا می رفتند و آن را معبود خود قرار داده بودند.[26]
همچنین شاهد بودیم،که سرزمین عراق در ناامنی و ترس عجیبی فرو رفته بود.[27] مردم دنیا در هراس و حکومت ها در لغزش و ضعف به سر می بردند.[28]
مرگ سرخ(قتل) و مرگ سفید(امراض لاعلاج) در حال از میان بردن بسیاری از مردم دنیا بود.[29]
حاکمان و فرمانروایان دنیا کافر و ستمگر ومشاوران آنان فاسق بودند.[30]
گناهکاران را می بخشیدند و به بزرگان بی احترامی می کردند و بر کودکان بی رحمی روا می داشتند.[31]
در واپسین سال ها و یا ماه ها سیاه آخر الزّمان، شاهد بودیم که آخرین خلیفۀ مقتدر حجاز به قتل رسید. و دیدیم آن آتش مهیب را در مشرق زمین چندین شبانه روز شعله می کشید.[32]
بزرگ ترین حادثه پیش از ظهور، رویداد بسیار بزرگی بود که در فاصلۀ ماه های جمادی و رجب رخ داد. بر اثر این حادثه خانه ها و ساختمان های بسیاری ویران شد و اعتراضات مردمی رو به فزونی گذاشته بود.[33]
غیبت خورشید امامت در پس ابرها طولانی شده بود و مردم در ترس وناامیدی فرو رفته بودند.
بر گروهی صبر گران آمده بود و اظهار می کردند: آیا به راستی حضرت مهدی (عج) هنوز زنده است؟ نکند که مرده باشد؟![34]
این دوران در حالی سپری می شد که قدرت مسلمین ضعیف گشته بود و دولت های شرور قد علم کرده بودند.
رشد و هدایت مردم کم[35] و دین وارونه شده بود؛ حلال را حرام و حرام را حلال کرده بودند.[36]
از اسلام جز اسمی بافی[37] نمانده بود. چنان روزگاری سپری می شد که گویا اگر مادری مار می زایید، بهتر از فرزند بود، چرا که تربیت فرزند بس دشوار بود.[38]
اما آنان که به وعده های الهی ایمان داشتند هرگز امید را از دست ندادند و می دانستند که از پس شب تاریک، و وحشتناک صبحِ دل انگیزی خواهد بود و خورشید امامت، با همراهی یارانش طلوع خواهد کرد.
الیس الصّبح بقریب:
آیا صبح نزدیک نیست؟
«بیا که بی تو ندارم دگر قرار
بیا که جان به لب آمد ز انتظار»
۲.۶k
۱۵ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.