دور از تو در این شهر مرا همنفسی نیست

دور از تو در این شهر مرا همنفسی نیست

فریاد کنم از دل و فریاد رسی نیست

دل شاد به مهرِ دگری کِی شود ای دوست؟

گلشن که اقامتگه هر خار و خَسی نیست

ما را نفس از هجر به لب آمد و مَردُم،

گویند که این عشقِ تو هم جُز نفسی نیست

ای آه بسوزان زِ شرر سینه ی ما را

کاین سینه برای دلِ ما جُز قفسی نیست

گفتم به دل از همهمه در سینه چه غوغاست؟

گفتا که در این خانه بجز دوست کسی نیست

من غرقِ تمنّا و تو در ساحلِ غفلت

افسوس... دگر بر تو مرا دسترسی نیست
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAAFuoaddonyatiktak2pgXxCsxw
دیدگاه ها (۲)

‌نازم به چشم یارکه تیر نگاه را بی‌جا هدر نکردو به قلبم نشانه...

نه جانم مرد و زن نداردبه نقطه ی عشق ڪه رسیدیشورانگیز باشبرای...

‎چند سال دیگر ‎دلت میلرزد‎برای منی که دیگر تو را در گوشه تری...

گمشده 🔴 به نام سکینه😐 امروز صبح رفته نون بگیره دیگه برنگشته😐...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در سکوتِ دلسنگینیِ رنجی که به زبان نمی‌آیددر حنجره‌ای خالی ا...

ᴘᴀʀᴛ22

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط