دور از تو در این شهر مرا همنفسی نیست
دور از تو در این شهر مرا همنفسی نیست
فریاد کنم از دل و فریاد رسی نیست
دل شاد به مهرِ دگری کِی شود ای دوست؟
گلشن که اقامتگه هر خار و خَسی نیست
ما را نفس از هجر به لب آمد و مَردُم،
گویند که این عشقِ تو هم جُز نفسی نیست
ای آه بسوزان زِ شرر سینه ی ما را
کاین سینه برای دلِ ما جُز قفسی نیست
گفتم به دل از همهمه در سینه چه غوغاست؟
گفتا که در این خانه بجز دوست کسی نیست
من غرقِ تمنّا و تو در ساحلِ غفلت
افسوس... دگر بر تو مرا دسترسی نیست
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAAFuoaddonyatiktak2pgXxCsxw
فریاد کنم از دل و فریاد رسی نیست
دل شاد به مهرِ دگری کِی شود ای دوست؟
گلشن که اقامتگه هر خار و خَسی نیست
ما را نفس از هجر به لب آمد و مَردُم،
گویند که این عشقِ تو هم جُز نفسی نیست
ای آه بسوزان زِ شرر سینه ی ما را
کاین سینه برای دلِ ما جُز قفسی نیست
گفتم به دل از همهمه در سینه چه غوغاست؟
گفتا که در این خانه بجز دوست کسی نیست
من غرقِ تمنّا و تو در ساحلِ غفلت
افسوس... دگر بر تو مرا دسترسی نیست
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAAFuoaddonyatiktak2pgXxCsxw
۲.۲k
۱۳ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.