درد داری،می خوانی اش
درد داری،می خوانی اش
غصه داری،می خوانی اش
در ناملایمات،می خوانی اش
در طوفان،سیل،زلزله،می خوانی اش
مسیرت را گم کرده ای،می خوانی اش
گریه می کنی،می خوانی اش ...
اما دردت که رفت،
غصه ات که تمام شد،
مسیرت را که یافتی،
دیگر سرت به سمت آسمان نمی چرخد ...
دیگر لبانت نمی لرزد
اصلا یادت نمی آید که چرا اشک می ریختی!
چرا التماس می کردی ...
طوفان تمام شده است ...
سیل راهش را کشیده و رفته است،
و از زلزله جان سالم به در برده ای؛
خوشحالی که از مصیبت دور مانده ای،
چند لحظه؛
فقط چند لحظه از شوق اشک می ریزی و می خوانی اش.
حالت که خوب شد،
خورشید را که دیدی،
زیر نور مهتاب که قدم زدی،
در عشق باران که غرق شدی،
یادت نیست که بخوانی اش!
یادت نیست که هوایش را نفس بکشی!
و وجود همیشگی اش را در آغوش ...
یادت می رود ...
خدا را می گویم!
"خدا"
او که در تمام لحظه های ماست.
خدا را میگویم که ...
#اعظم_باقری
غصه داری،می خوانی اش
در ناملایمات،می خوانی اش
در طوفان،سیل،زلزله،می خوانی اش
مسیرت را گم کرده ای،می خوانی اش
گریه می کنی،می خوانی اش ...
اما دردت که رفت،
غصه ات که تمام شد،
مسیرت را که یافتی،
دیگر سرت به سمت آسمان نمی چرخد ...
دیگر لبانت نمی لرزد
اصلا یادت نمی آید که چرا اشک می ریختی!
چرا التماس می کردی ...
طوفان تمام شده است ...
سیل راهش را کشیده و رفته است،
و از زلزله جان سالم به در برده ای؛
خوشحالی که از مصیبت دور مانده ای،
چند لحظه؛
فقط چند لحظه از شوق اشک می ریزی و می خوانی اش.
حالت که خوب شد،
خورشید را که دیدی،
زیر نور مهتاب که قدم زدی،
در عشق باران که غرق شدی،
یادت نیست که بخوانی اش!
یادت نیست که هوایش را نفس بکشی!
و وجود همیشگی اش را در آغوش ...
یادت می رود ...
خدا را می گویم!
"خدا"
او که در تمام لحظه های ماست.
خدا را میگویم که ...
#اعظم_باقری
۱.۱k
۰۹ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.