فیک آقای خشن قسمت ۸۱
و ماریسا داشت ظرف هارو میشست و آنوشا کوچولو با کوکی خوابیده بودن و تهیونگ تو اتاق خوابیده بود و جون کوک و جینا مشغول خندیدن بودن و ماریسا وقتی کارش تمام شد رفت توی اتاق مخصوص خودش گریه میکرد و اشک میرخت و میخواست فرار کنه
چون احساس تنهایی میکرد فلوریدا هم رفته بود صبح شد همه بیدار شدن جز ماریسا
هیچکس نیومد سمت در اتاق ماریسا به جز
آنوشا کوچولو اومد داخل و با موهای ماریسا بازی میکرد همه رفتن سرکار جینا موند خونه جون کوک کیف پول اش رو یادش رفته بود ببر جینا داشت پول هارو میشمرد
و مقداری پول برداشت و گذاشت رفت تا خواست بره از پله ها پایین جون کوک اومد
و گفت چطوری جینا خوشگله اونم خندید گفت خوبم و جون کوک رفت تو اتاق کیف پول اشو رو باز کرد دید پول هاش کم شده
داد زد و اومد تو اتاق ماریسا گفت خجالت نمیکشی پولهای منو میدزدی متاسفم برات
و جینا غش کرده بود ازخنده و میگفت تلافی دیشب ماریسا گفت آنقدر تو بی ادبی شعور نداری که من حالم خوب نیست و اینجا اتاق منه نباید در بزنی شاید من لباس خوب نباشه
و درضمن من فسار پایین افتادم اینجا چطور بیام پول بردارم جون کوک خیلی خجالت کشید و سرخ شده بود رفت بیرون جینا رو درحال فرار گرفت محکم چک اش زد پولهارو ازش پس گرفت
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.