حکایت آن مرد را شنیده ای که نزد طبیب رفت و از غم بزرگی که
حکایت آن مرد را شنیده ای که نزد طبیب رفت و از غم بزرگی که در دل داشت گفت ؟ طبیب گفت : به میدان شهر برو ، آنجا دلقکی هست آن قدر می خنداندت تا غمت از یاد برود ، مرد لبخندی زد و گفت من همان دلقکم . . .!!
۹۵۴
۱۸ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.