شام آخر

شام آخر

لبخنـــد ژکوند،

همان لبخنــد تو بود، ڪہ

دیشب رسم ڪردم،

روے بوم نقاشی ام!!!


#عرفان_یزدانی

قوو
دیدگاه ها (۲)

دوست دارم ، از خودم تنهاے تنها بگذرمتا تو جایم را بگیرے ، در...

شرح دلمیک غزل کوتاه است...که ردیفش همه "دلتنگ توام"می آید......

‍ ﺭﺍﺳـﺖ ﺑﮕﻮ!کجای ﺩﻟﻢ ﺭﺍﻧﺸﺎﻧﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼﮐﻪ ﺍﯾنگوﻧﻪﺑﻪضیافت عشقﻣﯽ...

هرآدمے ↯ توزندگیش ↯ یہ‌بےمعرفت‌داره ↯ڪہ‌اوڹ‌بےمعرفت ↯دوست‌دا...

.#یوسف شدے تا پس زنم شاہ و #زلیخایت شومدر ڪنج زندان باشے و ب...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

...بیا باهم فرار کنیم.‌‌..🥀پارت اخر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط