تک پارتی
تک پارتی
« زندگی مافیایی »
آت : میشه دست و پامو باز کنید
جیهوپ : آه شرمنده جونگ کوک بازش کن
کوک : باش
آت : ممنون ......... خب حالا من باید چیکار کنم ؟
جیهوپ : کار خاصی نیست فعلا اول بیا تا با همه اشنا بشی
آت : همه مگه چند نفرین ؟
جیهوپ : خیلی زیاد نیستیم نگران نباش
آت : زر میزنه باور کن یه ۵۰ . ۶۰ تایی هستن ( داخل دلش )
جیهوپ : همراه من بیا
آت : باشه
باهاش رفتم منو برد داخل یه سالن بزرگ لامپ ها را روشن کرد گفت
جیهوپ : بچه ها همه بیایید سالن اصلی
آت
یهو دیدم ۵ نفر باهم از پله ها اومدن پایین و کنار جیهوپ و اون یکی پسره ایستادن
جیهوپ : گفتم که زیاد نیستیم . خب بچه خودتونو معرفی کنید
کوک : من جونگ کوک هستم میتونی کوک صدام کنی
آت : امم سلام منم آت هستم خوشبختم
کوک : منم همینطور
آت : 🙂
تهیونگ : من تهیونگم
آت : منم آت هستم
تهیونگ : میدونم ... چند سالته
آت : چی خب من ۲۳ سالمه
تهیونگ : اوهه خوبه ولی یکم کوچولویی
آت : نخیر خیلیم بزرگ شدم
تهیونگ : باشه بابا شما بزرگ
آت : 🙄
جیمین : من جیمینم از دیدنت خوشحالم
آت : منم همینطور از دیدنت خوشحالم
جیهوپ : ایشون هم نامجون هست دست راست خودم
نامجون: خودم زبون دارم معرفی میکنم
من نامجون هستم از دیدنت خوشحالم
آت : همچنین
جیهوپ : خیلی خوب خودت با دخترا آشنا شو
آت : باشه
سلام من کیم آت هستم از دیدنتون خوشحالم
یورا : واوووو ببین میسو یک دختر دیگه هم اومد ... من چئون یورا هستم خواهر کوک
آت : ممنون . من آت هستم
میسو : من میسو هستم دوست دختر تهیونگ
آت : خوشبختم
یورا : گفتی ۲۳ سالته آره ؟
آت : اره
یورا : یسسسس من ازت بزرگ ترم من میشم آبجی بزرگه حیح
آت : آبجی
جیهوپ : آره اینجا ما باهم مثل یک خانواده هستیم و الان هو تو عضو این خانواده هستی
آت : چی وا ... واقعا
تهیونگ : آره کوچولو
آت : من کوچیک نیستممم
تهیونگ : من ازت بزرگترم پس هستی
آت : 😤
بعد از آشنایی با همه جیهوپ گفت که بریم برای ناهار گفتم باشه جیمین اتاقمو بهم نشان داد وسایلم رو گذاشتم و رفتم برای ناهار روی صندلی خالی که کنار جیمین بود نشستم و جیهوپ اومد و میخواست باهامون حرف بزنه گفته بود خیلی مهمه
جیهوپ : ...................
پارت بعد ❤️
امید وارم تا حالا خوشتون اومده باشه ❤️
شرت پارت بعد
۱۲ لایک
۵ کامنت
« زندگی مافیایی »
آت : میشه دست و پامو باز کنید
جیهوپ : آه شرمنده جونگ کوک بازش کن
کوک : باش
آت : ممنون ......... خب حالا من باید چیکار کنم ؟
جیهوپ : کار خاصی نیست فعلا اول بیا تا با همه اشنا بشی
آت : همه مگه چند نفرین ؟
جیهوپ : خیلی زیاد نیستیم نگران نباش
آت : زر میزنه باور کن یه ۵۰ . ۶۰ تایی هستن ( داخل دلش )
جیهوپ : همراه من بیا
آت : باشه
باهاش رفتم منو برد داخل یه سالن بزرگ لامپ ها را روشن کرد گفت
جیهوپ : بچه ها همه بیایید سالن اصلی
آت
یهو دیدم ۵ نفر باهم از پله ها اومدن پایین و کنار جیهوپ و اون یکی پسره ایستادن
جیهوپ : گفتم که زیاد نیستیم . خب بچه خودتونو معرفی کنید
کوک : من جونگ کوک هستم میتونی کوک صدام کنی
آت : امم سلام منم آت هستم خوشبختم
کوک : منم همینطور
آت : 🙂
تهیونگ : من تهیونگم
آت : منم آت هستم
تهیونگ : میدونم ... چند سالته
آت : چی خب من ۲۳ سالمه
تهیونگ : اوهه خوبه ولی یکم کوچولویی
آت : نخیر خیلیم بزرگ شدم
تهیونگ : باشه بابا شما بزرگ
آت : 🙄
جیمین : من جیمینم از دیدنت خوشحالم
آت : منم همینطور از دیدنت خوشحالم
جیهوپ : ایشون هم نامجون هست دست راست خودم
نامجون: خودم زبون دارم معرفی میکنم
من نامجون هستم از دیدنت خوشحالم
آت : همچنین
جیهوپ : خیلی خوب خودت با دخترا آشنا شو
آت : باشه
سلام من کیم آت هستم از دیدنتون خوشحالم
یورا : واوووو ببین میسو یک دختر دیگه هم اومد ... من چئون یورا هستم خواهر کوک
آت : ممنون . من آت هستم
میسو : من میسو هستم دوست دختر تهیونگ
آت : خوشبختم
یورا : گفتی ۲۳ سالته آره ؟
آت : اره
یورا : یسسسس من ازت بزرگ ترم من میشم آبجی بزرگه حیح
آت : آبجی
جیهوپ : آره اینجا ما باهم مثل یک خانواده هستیم و الان هو تو عضو این خانواده هستی
آت : چی وا ... واقعا
تهیونگ : آره کوچولو
آت : من کوچیک نیستممم
تهیونگ : من ازت بزرگترم پس هستی
آت : 😤
بعد از آشنایی با همه جیهوپ گفت که بریم برای ناهار گفتم باشه جیمین اتاقمو بهم نشان داد وسایلم رو گذاشتم و رفتم برای ناهار روی صندلی خالی که کنار جیمین بود نشستم و جیهوپ اومد و میخواست باهامون حرف بزنه گفته بود خیلی مهمه
جیهوپ : ...................
پارت بعد ❤️
امید وارم تا حالا خوشتون اومده باشه ❤️
شرت پارت بعد
۱۲ لایک
۵ کامنت
۶.۶k
۳۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.