گفتم : " بالاخره که فراموشش میکنی ،
گفتم : " بالاخره که فراموشش میکنی ،
اینجوری نمیمونه ... "
نفس عمیقی کشید و گفت :
" یادِ بعضی آدما هیچوقت تمومی نداره !
با اینکه نیستن ، با اینکه رفتن ،
ولی هیچوقت خاطرهشون تموم نمیشه ! "
گفتم : ولی همین که نیستش ،
کمکم همه چی تموم میشه ...
گفت : " بودنِ بعضی از آدما ،
تازه از نبودنشون شروع میشه ...! "
ساعت بیست و دو : پنجاه و چهار دقیقه شبهنگام چهارشنبه هجده مهرماه 1397
1548
1542
اینجوری نمیمونه ... "
نفس عمیقی کشید و گفت :
" یادِ بعضی آدما هیچوقت تمومی نداره !
با اینکه نیستن ، با اینکه رفتن ،
ولی هیچوقت خاطرهشون تموم نمیشه ! "
گفتم : ولی همین که نیستش ،
کمکم همه چی تموم میشه ...
گفت : " بودنِ بعضی از آدما ،
تازه از نبودنشون شروع میشه ...! "
ساعت بیست و دو : پنجاه و چهار دقیقه شبهنگام چهارشنبه هجده مهرماه 1397
1548
1542
۵۶۷
۱۸ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.