گفتم بالاخره که فراموشش میکنی

گفتم : " بالاخره که فراموشش میکنی ،
اینجوری نمی‌مونه ... "
نفس عمیقی کشید و گفت :
" یادِ بعضی آدما هیچوقت تمومی نداره !
با اینکه نیستن ، با اینکه رفتن ،
ولی هیچوقت خاطره‌شون تموم نمیشه ! "
گفتم : ولی همین که نیستش ،
کم‌کم همه چی تموم میشه ...
گفت : " بودنِ بعضی از آدما ،
تازه از نبودنشون شروع میشه ...! "



ساعت بیست و دو : پنجاه و چهار دقیقه شبهنگام چهارشنبه هجده مهرماه 1397
1548
1542
دیدگاه ها (۱۵)

دیگری از نظرم گر برود باکی نیستتو که معشوقی و محبوبی و منظور...

هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیالبا که گویم که در این پرده ...

ناوارو،میتی کومان،دی دی،ورزش و مردم؛نوستالژی‌های کودکی‌مون ی...

توبه کردم که نبوسم لَبِ ساقی و کُنونمی‌گزم لَب که چرا گوش به...

My sweet trouble 63✨آنیا :بعد از اینکه فهمیدم باردارم، دیگه ...

حس های ممنوعه🍷🥂۱۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط