بهارفصلی برای آغاز کردن

بهار،فصلی برای آغاز کردن
آغاز داستانی سرشار از عشق و مهربانی،شکوفه دادن و دوستی...
داستانی که نویسنده ای قهار آنرا نگاشته...
بیاییم این فصل نو را ،زیبا رقم بزنیم
گرد و غبار بر دل نشسته را بتکانیم.
و با دلی پر از امید به فردایی زیبا،یقین داشته باشیم که نویسنده ی این داستان که چنین لطیف و باطراوت نوشت
قلمش خطا نخواهد رفت...
و ما چون نقش های این قصه ی سبز
نقشمان را به بهترین شکل ایفا خواهیم کرد
و چه خوش است
پایان داستانی که نویسنده اش خداست

مجتبی_پورفرخ
دیدگاه ها (۱)

اگر رابطه ای سرد می شود هر دو آن را گرم کنید!منتظر نمانید که...

گاهی ، آدمِ رفته راحتی یک بار هم نباید، دوباره دید!دیدنش عشق...

نمیشود گفت یک سال دیگر هم گذشت چون یک سال دیگر هم مانددر خا...

من میدونم دوستم داری،ولی تو بازم بگومحض محکم کاری بگومحض عاش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط