اینکه هم از آدمای اطرافت دلت گرفته باشه .. .
اینکه هم از آدمای اطرافت دلت گرفته باشه .. .
هم از دورووریات زده شده باشی و نخوای بری سمتشون.. .
اینکه چند وختی هست که دیگه خودت نیستی .. .
دلت خیلی واس قبلنات تنگ شده باشه .. .
دیگه نمیتونی خودت باشی .. .
از اینی که هستی و شدی بدت میاد .. .
دوست نداری ادامه بدی .. .
سردرگمی .. .
دو روز یهو خوب میشی .. .
ولی بعد تا سه روز بعدش دپرس دپرسی.. .
اینکه خودتم نمیدونی چته .. .
دلت دلتنگ قبلناس.. .
دیگه حوصله هیچی چیز و هیچ کس و نداری .. .
دوست نداری به بعضی چیزا فک کنی ..
فقط میخوای بگذرونی. .. .
زیاد تو خودتی .. .
کم حرفی .. .
میشینی عین دیوونه ها با خودت حرف میزنی .. .
به چیزایی فک میکنی که شاید هیچوقت قرار نباشه بگیشون.. .
یهو با خودت میری تو فکر رو عقربه ها سریع میگذرن.. .
یهو خیره میشی به یه جا و مدت ها دیگه خودت نیستی .. .
یه اسم آشنا .. یه آهنگ .. یه کامنت .. یه متن .. یه پست .. یه خاطره .. حالو روزتو داغون میکنه .. .
میدونی یکی اون بالا هست که داره نگات میکنه. .. .
میدونی خیلی خیلی دوستت داره با تمام کارایی کردی اما بازم هواتو داره .. .
دیگه روت نمیشه بری سمتش اما نمیتونی .. .
انقد ازش دور شدی انقد دلت واسش تنگ شده که دوست داری آخر شب وقتی هم خوابن بشینی زار زار تو خلوت خودت گریه کنی و باهاش حرف بزنی .. .
اینکه دوست داری خودت شی .. .
اینکه هی خودتو سر پا میکنی .. .
انرژی مثبت میدی به خودت اما یهو میوفتی.. .
هی میخوای عوض شی و نمیتونی .. اینکه یه شبایی دلت بدجور میگیره .. .
دلت واسه یه کسایی تنگ میشه که یه زمانی بهترین خاطره ها رو باهاشون داشتی .. .
زمان خیلیا رو عوض کرد .. .
زمان خیلی آدما رو بی معرفت کرد .. محبت خیلیا رو هار کرد .. .
مهربون بودن یه نقطه ضعف شده .. اگه مهربون باشی فک میکنن بهشون نیاز داری .. خیلی چیزا دیگه سر جاش نیست .. هیچی دیگه مثه قبل نیست .. .
نمیدونم اسمشو باید چی گذاشت .. .
ولی من دیگه خیلی خ س ت م ..
هم از دورووریات زده شده باشی و نخوای بری سمتشون.. .
اینکه چند وختی هست که دیگه خودت نیستی .. .
دلت خیلی واس قبلنات تنگ شده باشه .. .
دیگه نمیتونی خودت باشی .. .
از اینی که هستی و شدی بدت میاد .. .
دوست نداری ادامه بدی .. .
سردرگمی .. .
دو روز یهو خوب میشی .. .
ولی بعد تا سه روز بعدش دپرس دپرسی.. .
اینکه خودتم نمیدونی چته .. .
دلت دلتنگ قبلناس.. .
دیگه حوصله هیچی چیز و هیچ کس و نداری .. .
دوست نداری به بعضی چیزا فک کنی ..
فقط میخوای بگذرونی. .. .
زیاد تو خودتی .. .
کم حرفی .. .
میشینی عین دیوونه ها با خودت حرف میزنی .. .
به چیزایی فک میکنی که شاید هیچوقت قرار نباشه بگیشون.. .
یهو با خودت میری تو فکر رو عقربه ها سریع میگذرن.. .
یهو خیره میشی به یه جا و مدت ها دیگه خودت نیستی .. .
یه اسم آشنا .. یه آهنگ .. یه کامنت .. یه متن .. یه پست .. یه خاطره .. حالو روزتو داغون میکنه .. .
میدونی یکی اون بالا هست که داره نگات میکنه. .. .
میدونی خیلی خیلی دوستت داره با تمام کارایی کردی اما بازم هواتو داره .. .
دیگه روت نمیشه بری سمتش اما نمیتونی .. .
انقد ازش دور شدی انقد دلت واسش تنگ شده که دوست داری آخر شب وقتی هم خوابن بشینی زار زار تو خلوت خودت گریه کنی و باهاش حرف بزنی .. .
اینکه دوست داری خودت شی .. .
اینکه هی خودتو سر پا میکنی .. .
انرژی مثبت میدی به خودت اما یهو میوفتی.. .
هی میخوای عوض شی و نمیتونی .. اینکه یه شبایی دلت بدجور میگیره .. .
دلت واسه یه کسایی تنگ میشه که یه زمانی بهترین خاطره ها رو باهاشون داشتی .. .
زمان خیلیا رو عوض کرد .. .
زمان خیلی آدما رو بی معرفت کرد .. محبت خیلیا رو هار کرد .. .
مهربون بودن یه نقطه ضعف شده .. اگه مهربون باشی فک میکنن بهشون نیاز داری .. خیلی چیزا دیگه سر جاش نیست .. هیچی دیگه مثه قبل نیست .. .
نمیدونم اسمشو باید چی گذاشت .. .
ولی من دیگه خیلی خ س ت م ..
۳۶.۵k
۲۵ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.