بیقرار آمدی اما به قراری که نبود
بیقرار آمدی اما به قراری که نبود
ماه شهناز شدی در شب تاری که نبود
قد و بالای تو از ناز بنان برمی گشت
مو پریشان و پشیمان بهاری که نبود
چتر بستی و نشستی چه سراپایت خیس
روی قالیچه ی گلفرش اناری که نبود
صندلی بود، غزل بود، گل سرخ تو بود
چشمهای تو ولی لحظه شماری که نبود
بغض کردی و پر از گریه سلامی گفتی
دستی از مهر کشیدی به غباری که نبود
پلک وا کردم و با آه جوابت دادم
آه جانسوخته ی مرد دچاری که نبود
در بغل تنگ گرفتی و مرا بوسیدی
ریخت انگور به رگهای خماری که نبود
نم نم آرام، خدا داشت پیانو میزد
شیشه ی پنجره ی خیس و بخاری که نبود
لحظه ی تلخ خداحافظی از راه رسید
چشم ما خیره به هم آخر کاری که نبود
رفتی و هق هق تو در دل و جانم پیچید
اشک جا مانده ای و سنگ مزاری که نبود
عشق تاوان گره خوردن آه من و توست
بین تنهایی یک عاشق و یاری که نبود
@harfdelman
ماه شهناز شدی در شب تاری که نبود
قد و بالای تو از ناز بنان برمی گشت
مو پریشان و پشیمان بهاری که نبود
چتر بستی و نشستی چه سراپایت خیس
روی قالیچه ی گلفرش اناری که نبود
صندلی بود، غزل بود، گل سرخ تو بود
چشمهای تو ولی لحظه شماری که نبود
بغض کردی و پر از گریه سلامی گفتی
دستی از مهر کشیدی به غباری که نبود
پلک وا کردم و با آه جوابت دادم
آه جانسوخته ی مرد دچاری که نبود
در بغل تنگ گرفتی و مرا بوسیدی
ریخت انگور به رگهای خماری که نبود
نم نم آرام، خدا داشت پیانو میزد
شیشه ی پنجره ی خیس و بخاری که نبود
لحظه ی تلخ خداحافظی از راه رسید
چشم ما خیره به هم آخر کاری که نبود
رفتی و هق هق تو در دل و جانم پیچید
اشک جا مانده ای و سنگ مزاری که نبود
عشق تاوان گره خوردن آه من و توست
بین تنهایی یک عاشق و یاری که نبود
@harfdelman
۱.۶k
۰۹ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.