تو مَلَک بودی و فردوسِ دلم جایت بود
تو مَلَک بودی و فردوسِ دلم جایت بود
سیبِ مغرورِ دلم خاکِ کفِ پایت بود
قلبِ من بردهیِ فرعونِ دوچشمانت شد
نبضِ من شرطیِ آهنگِ قدمهایت بود
روزگاری که مرا عشقِ خودت میخواندی
باورِ بندگیام آیهیِ لبهایت بود
آمدی زلزله در کشورِ جانم افتاد
عاملِ زلزله در رانشِ موهایت بود
اینک اما پس از آن عاشقیِ بیحاصل
خاطرم هست که با من همه دعوایت بود!
رفتی و دربهدری سهمِ شب و روزم شد
آخر ای جان! دل من بنده و شیدایت بود
هرگز از لوحِ وجودم نرود یادت، چون
حلقهیِ وصل به بالا، قدِ رعنایت بود
#محمد_صادق_زمانی
سیبِ مغرورِ دلم خاکِ کفِ پایت بود
قلبِ من بردهیِ فرعونِ دوچشمانت شد
نبضِ من شرطیِ آهنگِ قدمهایت بود
روزگاری که مرا عشقِ خودت میخواندی
باورِ بندگیام آیهیِ لبهایت بود
آمدی زلزله در کشورِ جانم افتاد
عاملِ زلزله در رانشِ موهایت بود
اینک اما پس از آن عاشقیِ بیحاصل
خاطرم هست که با من همه دعوایت بود!
رفتی و دربهدری سهمِ شب و روزم شد
آخر ای جان! دل من بنده و شیدایت بود
هرگز از لوحِ وجودم نرود یادت، چون
حلقهیِ وصل به بالا، قدِ رعنایت بود
#محمد_صادق_زمانی
۵۳۰
۰۱ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.