وقتی عموت عاشقت میشه
پارت سوم
ات "، وقتی رسیدم خونه من رفتم توی اتاق و قلم همش تند میزد ایا من عاشق عمو خودم شدم نه دروغ ات تمکر کن این فقط فکر خیال"
ات بعد چند دقیقه رفتم پایین نشستیم ناهار خوردم من همش به عمو نگاه میکردم و عمو همر وقط بهم نگاه میکرد من سرم مینداختم پایین
ویو تهیونگ
هر وقط به ات نگاه میکردم سرش میداخت پایین فهمیدم داشت نگاه میکرد بعد یه تشکر کرد رفتم توی پوزخند زدم
ویو ات
رفتم حاظر شدم که برم خونه دوستم که عمو باز من میخواست برسون
ات " عمو من میخوام خودم برم"
تهیونگ " نه ات تو با من میای" عصبانی جدی
ات " نه"،
مامان از پشت سرم امد یدون زد توی سرم " با عموت برو شب زود بیا"
ات با حالت غر گفت " مامان"
تهیونگ دست گرفت برد توی ماشین باز کمر بند نبستم که تهیونگ خم شد و بعد لبم بوس کرد....
ات "، وقتی رسیدم خونه من رفتم توی اتاق و قلم همش تند میزد ایا من عاشق عمو خودم شدم نه دروغ ات تمکر کن این فقط فکر خیال"
ات بعد چند دقیقه رفتم پایین نشستیم ناهار خوردم من همش به عمو نگاه میکردم و عمو همر وقط بهم نگاه میکرد من سرم مینداختم پایین
ویو تهیونگ
هر وقط به ات نگاه میکردم سرش میداخت پایین فهمیدم داشت نگاه میکرد بعد یه تشکر کرد رفتم توی پوزخند زدم
ویو ات
رفتم حاظر شدم که برم خونه دوستم که عمو باز من میخواست برسون
ات " عمو من میخوام خودم برم"
تهیونگ " نه ات تو با من میای" عصبانی جدی
ات " نه"،
مامان از پشت سرم امد یدون زد توی سرم " با عموت برو شب زود بیا"
ات با حالت غر گفت " مامان"
تهیونگ دست گرفت برد توی ماشین باز کمر بند نبستم که تهیونگ خم شد و بعد لبم بوس کرد....
- ۵.۲k
- ۲۶ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط