شب یا روز؟ نمی دانماما، تو می رسی.(راستی تو کی می رسی؟؟!)با دستهای مهتابی ات- به عطر بهشت و بوی پرتقال آغشتهخوشه ی خیال هایم را از شاخه می چینیمی بری...#رضاکاظمیبخشی از یک شعر، از مجموعه ی " یک سبد خاطره یک سینه حرف "