shermatnparsi

@sher_matn_parsi

با هم تانگو می رقصیدیم
دستی بر شانه
انگشتانی در هم گره شده
و پاهایی که
به موازات هم
جفت می شوند
و آدمهای منفردی که
جز در رویا
جفت نخواهند شد .
آه , هماغوش رقص های واژه های من
آنقدر در توهم من رقصیده ای
که نمی دانم
بودی؟
هستی ؟
و یا
منتظر آمدنت باشم ؟


ژیلا نوشین فر
دیدگاه ها (۴)

@SuicideHouse دوست داشتن به حرف نیست….!!به وقتیه که برات میذ...

هی یادت بخیر دبستان......کاش هنوزم کوچولو بودم بی غممم...دل ...

به نفســـهای خســـته امـ نـــــــگاه نــــــــکن؛تـــــــو ر...

برایِ زیستن دو قلب لازم استقلبی که دوست بدارد،قلبی که دوستش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط