شنبه شد ...
شنبه شد ...
باده انگور سفارش دادم
غزلی با دف و تنبور سفارش دادم
تاکه یکشنبه شود... از عشق عسل های لبت
وسط مزرعه زنبور سفارش دادم
من به دریای لبت روز
دوشنبه میزنم
روی امواج لبت تور سفارش دادم
چه عزیز است
سه شنبه که پس از مدت ها
رنگ موهای تو را بور سفارش دادم
عصر چهارشنب
ه نیا پای قرار دل من
چونکه یک عالمه مامور سفارش دادم
باز پنجشنبه ها
سر قبر غزل ها رفته ام
گریه کردم دوسه تا گور سفارش دادم
جمعه ها
دست خودم نیست دلم میگیرد
استخوان دردم
و ساطور سفارش دادم...
غم غریبی است ...درد داشتن
از شفای دردی
که بر جانم.نشست...
#غریبه
باده انگور سفارش دادم
غزلی با دف و تنبور سفارش دادم
تاکه یکشنبه شود... از عشق عسل های لبت
وسط مزرعه زنبور سفارش دادم
من به دریای لبت روز
دوشنبه میزنم
روی امواج لبت تور سفارش دادم
چه عزیز است
سه شنبه که پس از مدت ها
رنگ موهای تو را بور سفارش دادم
عصر چهارشنب
ه نیا پای قرار دل من
چونکه یک عالمه مامور سفارش دادم
باز پنجشنبه ها
سر قبر غزل ها رفته ام
گریه کردم دوسه تا گور سفارش دادم
جمعه ها
دست خودم نیست دلم میگیرد
استخوان دردم
و ساطور سفارش دادم...
غم غریبی است ...درد داشتن
از شفای دردی
که بر جانم.نشست...
#غریبه
۱.۳k
۰۶ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.