امروز سر کلاس علوم نه من حال داشتم نه جفتیم سوگند شروع به

امروز سر کلاس علوم نه من حال داشتم نه جفتیم سوگند شروع به چرت و پرت گویی کردیم بخونین و بخندین😂
سوگ_ ژینا
_ ها
سوگ_ بیا یه فن فیک انگلیسی بنویسیم
_ درباره کی؟
سوگ_ خودمونو هری و چارلی و شان. نیوشا مامان شان سونیا هم دوس دختر چارلی
و در همین موقع بود که نیوشا با چنان گردشی برگشت عقب و گفت چارلی مال منه به کسی نمیدمش
سونی و من و سوگ و مریم: 😐
سوگ_ منم زن هری
_ تو گ.ه میخوری
سوگ_ نه دیگه تو هوومی یادت رفت ما هووییما
_ ها راستی یادم رفت
سوگ_ مریمم کلفت خونمون😂
مریم_ نه عاقا من کار خاصی نمیکنم من هر از گاهی فقط بهتون سر میزنم
سوگ_ بیا منشی من شو
_ مگه تو چیکاره ای
سوگ_ دکترم
_ من چیکارم
سوگ_ تو بازیگری.
_ خوبه
مریم_ من میشم ماما
سوگ_ اره خوبه بعد ژینا حامله شد میاریمش پیش تو
_ سوگند خفه شو
مکالمات ما همینجا تموم شد چون معلم علوممون تمرین داد و نذاشت بیشتر از این چرت بگیم پ😂
* منو سوگ پهن شده بودیم رو صندلیهامون اصن یه وضعی😂 😂 😂
دیدگاه ها (۲۴)

😷 😖

جله زیاد سنگین بود 5 دقیقه سکوت😞

خدا سر شاهده بهم فردا نمره کم بده چنان میگیرم میزنمش یه ساعت...

دوستان هایشرمنده که نبودم و لایکتون نکردم و ایناسرورمون نابو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط