بابای من

بابای من (⌒▽⌒)


با،بابام رفتیم پالتو بخریم دونه دونه رنگاش وطرح هایی که بود رو پوشیدم میام جلوش یه چیزی میگه



مشکی:مگه بابات مرده!!!


سفید:مگه عروسی؟؟


نارنجی:رفتگرشهرداری………!!!!!


صورتی:خرس گنده خجالت نمیکشی مگه بچه ای……!!!؟


قرمز:شنل قرمزی،شمر!!؟؟؟؟؟


خاکستری:مگه فیلی؟؟!!!؟؟


راه راه مشکی سفید:شبیه گورخرمیشی!!!!


سفید لکه های دایره ای مشکی:مگه گاوی!!؟؟


سفید آستین های مشکی:فتوکپی پنگوئن شدی……!!

دور گردنش خز داشت:چقدر شبیه شترمرغ بودی من نمیدونستم؟؟!!؟؟


ساده ی کوتاه:همینم مونده دخترم کوتاه بپوشه………


ساده ی بلند:شبیه جادوگر شهر اُز شدی……!!

اومدیم خونه میگه سلیقه ام نداری اینهمه پالتو هیچکدوم رونخریدی……!! o_O :|
دیدگاه ها (۲۳)

رفتم یه گروهی ازش خوشم نیومد بعد از نیم ساعت لفت دادممدیرش ا...

در ابتدا فقط نامت بود ،با عکس و اشاره ای ،که بارها نگاه میکر...

از درگیری هابیل و قابیل به اینور......واقعه پاریس تنها اتفاق...

سلام بکنیم به اون نقشه کش که نقشه کشید محصولات ایران خودرو و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط