نمیتونم حواس خودمو پرت کنم

نمی‌تونم حواس خودمو پرت کنم
راه می‌رم قهقهه می‌زنم دوباره و دوباره می‌رقصم می‌خونم می‌شنوم می‌نویسم
خودمو مشغول هرکاری کردم
ولی یادم نمیره
من میدونم که غمگینم.
-جوان اول آسایشگاه
دیدگاه ها (۱)

مَـرا رَها کُـنید با غـــم نـهـان خـودم،،، 🍃🖇🖤

پدر خیال میکرد آدم وقتی در حجره خودش تنها باشد، تنهاست .نمی‌...

...

وانشات اینوماکی//پارت ۳

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط